English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
formal group گروه رسمی
Other Matches
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
solemn رسمی
formmal رسمی
orthodox رسمی
institutional رسمی
official رسمی
formal رسمی
mass گروه
folk گروه
teams گروه
shoals گروه
shoal گروه
cliques گروه
clique گروه
massing گروه
masses گروه
thronged گروه
team گروه
ensigns گروه
multitude گروه
ensign گروه
concourse گروه
many گروه
group گروه
cohorts گروه
cohort گروه
ring گروه
groups گروه
concourses گروه
batches گروه
batch گروه
trooping گروه
trooped گروه
troop گروه
folks گروه
bunches گروه
frying گروه
fry گروه
swarms گروه
attack group گروه تک
squad گروه
fries گروه
squads گروه
g , series گروه ژ
swarmed گروه
assembly گروه
covey گروه
bunched گروه
bunch گروه
gangs گروه
gang گروه
parcels گروه
herded گروه
parcel گروه
bunching گروه
swarm گروه
throngs گروه
congregation گروه
thronging گروه
hosting گروه
hosted گروه
host گروه
clusters گروه
cluster bombs گروه
cluster bomb گروه
hosts گروه
multitudes گروه
platoon گروه
congregations گروه
throng گروه
herds گروه
flocks گروه
herding گروه
herd گروه
flocking گروه
flocked گروه
flock گروه
platoons گروه
cluster گروه
companies گروه
schools گروه
t group گروه T
school گروه
setting up گروه
sets گروه
company گروه
crowd گروه
crowds گروه
bevy گروه
corps گروه
set گروه
special interest group گروه
lot گروه
party گروه
asparagus مارچوبهء رسمی
extra official غیر رسمی
formal accountability ذیحسابی رسمی
formal education اموزش رسمی
formal review سان رسمی
formalizing رسمی کردن
driss uniform لباس رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
cognizance اخطار رسمی
noting نامه رسمی
notes نامه رسمی
note نامه رسمی
communique ابلاغ رسمی
contracts under seal عقد رسمی
dress suit لباس رسمی شب
formalizes رسمی کردن
protest واخواست رسمی
formalized رسمی کردن
hansard مذاکرات رسمی
protesting واخواست رسمی
protesting اعتراض رسمی
protests واخواست رسمی
protests اعتراض رسمی
insigne نشان رسمی
officials مقامات رسمی
insigne مدال رسمی
intrant ورود رسمی
placard پروانه رسمی
placards پروانه رسمی
protested اعتراض رسمی
formalize رسمی کردن
formalising رسمی کردن
formalises رسمی کردن
formalised رسمی کردن
protest اعتراض رسمی
reprimand توبیخ رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
reprimanding توبیخ رسمی
reprimands توبیخ رسمی
protested واخواست رسمی
formal review بررسی رسمی
official موثق و رسمی
officiates مقام رسمی
officiated مقام رسمی
officiate مقام رسمی
unofficial غیر رسمی
informal غیر رسمی
tuxedos لباس رسمی
tuxedo لباس رسمی
officiating مقام رسمی
missives نامه رسمی
officious غیر رسمی
official عالیرتبه رسمی
careers دوره رسمی
careering دوره رسمی
careered دوره رسمی
career دوره رسمی
pronouncements اعلامیه رسمی
pronouncement اعلامیه رسمی
bank holidays تعطیلات رسمی
insignia نشان رسمی
boarding call بازدید رسمی
bonspiel مسابقه رسمی
insignia مدال رسمی
talking to سرزنش رسمی
talking-to سرزنش رسمی
official receiver اعتصاب رسمی
aregular cook اشپز رسمی
officialize رسمی کردن
official channels طرق رسمی
state religion مذهب رسمی
tux لباس رسمی
speedwell سیزاب رسمی
prontonotary سردفتراسناد رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com