Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
variants
گروه رمزهای مربوط به یک متن
Other Matches
variants
رمزهای جایگزین
hidden codes
رمزهای مخفی
codes
رمزهای پنهان
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
anagram
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
گروه بیشمار گروه
hordes
گروه بیشمار گروه
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
corps
گروه
clusters
گروه
set
گروه
cluster bombs
گروه
cluster bomb
گروه
cohorts
گروه
cohort
گروه
host
گروه
group
گروه
congregations
گروه
hosted
گروه
groups
گروه
ring
گروه
companies
گروه
company
گروه
hosts
گروه
crowd
گروه
crowds
گروه
hosting
گروه
congregation
گروه
platoon
گروه
cluster
گروه
ensign
گروه
shoal
گروه
herds
گروه
shoals
گروه
many
گروه
batches
گروه
herding
گروه
concourse
گروه
ensigns
گروه
clique
گروه
multitudes
گروه
cliques
گروه
herd
گروه
concourses
گروه
herded
گروه
multitude
گروه
folk
گروه
batch
گروه
trooping
گروه
team
گروه
trooped
گروه
teams
گروه
troop
گروه
setting up
گروه
attack group
گروه تک
folks
گروه
mass
گروه
masses
گروه
massing
گروه
sets
گروه
bunched
گروه
covey
گروه
bunch
گروه
parcel
گروه
swarms
گروه
frying
گروه
fry
گروه
fries
گروه
throngs
گروه
thronging
گروه
thronged
گروه
throng
گروه
flocks
گروه
swarmed
گروه
school
گروه
special interest group
گروه
bunches
گروه
bunching
گروه
parcels
گروه
assembly
گروه
swarm
گروه
schools
گروه
flocking
گروه
flocked
گروه
t group
گروه T
squads
گروه
party
گروه
bevy
گروه
gang
گروه
squad
گروه
platoons
گروه
g , series
گروه ژ
flock
گروه
lot
گروه
gangs
گروه
spear head
گروه جلودار
acid group
گروه اسید
flying squads
گروه ضربت
flying squads
گروه تندواکنش
subgroups
زیر گروه
subgroups
خرده گروه
subgroup
زیر گروه
grouping
گروه بندی
subgroup
خرده گروه
divisions
گروه وزنی
multitude
گروه بسیار
user group
گروه کاربران
service squadron
گروه خدمات
groupings
گروه بندی
selected group
گروه گزیده
quaternary
گروه چهارچیز
republic of letters
گروه ادبا
multitudes
گروه بسیار
division
گروه وزنی
legion
هنگ گروه
sociometric technique
فن گروه سنجی
death squads
گروه کشتار
flying squad
گروه ضربت
regimentalation
گروه بندی
shock troops
گروه تهاجمی
side party
گروه رنگ زن
side group
گروه جانبی
flying squad
گروه تندواکنش
flying squad
گروه تندکنش
shock troops
گروه حمله
death squad
گروه کشتار
anchormen
رئیس گروه
anchor men
رئیس گروه
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
workgroup
گروه کاری
reconnaissance party
گروه شناسایی
abelian group
گروه ابلی
groups
گروه رزمی
shipwright's party
گروه تعمیرات
infinite group
گروه نامتناهی
womankind
گروه زنان
anchor man
رئیس گروه
reference group
گروه مرجع
we group
گروه خودی
open group
گروه باز
membership group
گروه عضویت
supply party
گروه تدارکات
supergroup
فوق گروه
sugroup
خرده گروه
substituent group
گروه استخلافی
swarms
گروه زنبوران
substituent
گروه استخلافی
swarmed
گروه زنبوران
blood group
گروه خونی
blood group
گروه خون
thiocarbonyl group
گروه تیوکربونیل
point group
گروه نقطهای
marginal group
گروه حاشیهای
symmetry group
گروه تقارن
phosphoryl group
گروه فسفریل
group therapy
گروه درمانی
optimates
گروه اشراف
regimentation
گروه بندی
out group
برون گروه
passel
گروه کثیر
occupational family
گروه شغلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com