Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
series
گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند
Other Matches
setting up
تعداد موضوعات مربوطه
sets
تعداد موضوعات مربوطه
set
تعداد موضوعات مربوطه
record
مجموعه موضوعات داده مربوطه
design
نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
designs
نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
reference
لیست موضوعات مرتب شده
juxtaposition
مرتب کردن موضوعات در کنار هم
references
لیست موضوعات مرتب شده
list
مجموعه موضوعات مرتب شده داده
blocks
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
blocked
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
relational database management system
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
number
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
numbers
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
pass
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
sequences
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
index
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
sequence
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
indexes
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
list
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
decollator
ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
merge sorting algorithm
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanging
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
filing
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
respective
مربوطه
pertaining
مربوطه
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
arctic
مربوطه به نواحی قطبی
pertinent
وابسته به یکان مربوطه
tonal
مربوطه به اهنگ صدا
batch
در گروههای مربوطه و در یک ماشین
batches
در گروههای مربوطه و در یک ماشین
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
formed
یات مربوطه را وارد میکند
form
یات مربوطه را وارد میکند
forms
یات مربوطه را وارد میکند
modes
یات مربوطه را وارد میکند
mode
یات مربوطه را وارد میکند
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
subjects
موضوعات
topics
موضوعات
themes
موضوعات
XGA
رنگ روی صفحه نمایش مربوطه
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
omission factor
تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
sundry items
موضوعات متفرقه
relative
نوشتن برنامه با استفاده ازدستورات آدرس مربوطه
forms
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
formed
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
relative
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
indexed
نما راهنمای موضوعات
reprographics
موضوعات کتبی تصاویر
index
نما راهنمای موضوعات
indexes
نما راهنمای موضوعات
contents
لیست موضوعات در یک فایل
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
cash-and-carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
battery integration end radar display
وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
FAQ
الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
batch
قرار دادن موضوعات در گروهها
batches
قرار دادن موضوعات در گروهها
counts
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
counting
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
count
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
counted
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
sum
کل تعداد موضوعات جمع شده با هم
sums
کل تعداد موضوعات جمع شده با هم
strip
حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
inputted
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
catalogue
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
collection
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
packages
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
catalogued
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
package
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
collections
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
cataloged
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
packaged
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
cataloging
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
detailed
حسابی که همه موضوعات را لیست میکند
cataloguing
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
catalogues
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
catalogs
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes
گروه بیشمار گروه
horde
گروه بیشمار گروه
mid user
اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
baltic exchange
بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
menus
مجموعه انتخابهایی که زیر ورودی مربوطه در میله منو نمایش داده می شوند
menu
مجموعه انتخابهایی که زیر ورودی مربوطه در میله منو نمایش داده می شوند
formats
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
batch
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batches
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
despatch
عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
list
تعداد موضوعات نمایش داده شده در یک لیست
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
list
چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
buyer's over
حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
frequently
صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است
indexes
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
indexed
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
listing
چاپ لیستی از موضوعات از داده ذخیره شده در کامپیوتر
entering
عمل تایپ داده یا نوشتن موضوعات روی یک رکورد
scanned
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند
scans
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند
listings
چاپ لیستی از موضوعات از داده ذخیره شده در کامپیوتر
index
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
scan
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند
fingers
برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
finger
برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
nil pointer
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
consumables
موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
consistency check
داده ها یا موضوعات مط ابق با قالب از پیش فرض شده هستند
scan
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
deque
صفی که در آن موضوعات جدید قابل اضافه شدن حتی در انتها هستند
biomorph
[فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
float
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floated
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floats
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
highlight bar
میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید
list
فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
record
تعداد موضوعات دادههای مبوطه که در حافظه موقت نگهداری می شوند و اماده پردازش هستند
operational
آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
literacy
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
failure
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failures
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
moderated list
لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
drop down list box
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
push up list
لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
indexed
مرتب کر دن
well-ordered
<adj.>
مرتب
regulars
مرتب
he was neat
مرتب
index
مرتب کر دن
orderlies
مرتب
orderly
مرتب
regular
<adj.>
مرتب
in good order
<adj.>
مرتب
straight
<adj.>
مرتب
indexes
مرتب کر دن
uncluttered
<adj.>
مرتب
trim
<adj.>
مرتب
proper
<adj.>
مرتب
neatest
مرتب
neater
مرتب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com