English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
sporadic group گروه نامنظم [ریاضی]
Other Matches
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
aperiodic نامنظم
irregular نامنظم
haywire نامنظم
infrequent <adj.> نامنظم
acrostic نامنظم
random نامنظم
randomly نامنظم
unconventional نامنظم
out of kelter نامنظم
erratic نامنظم
sporadic <adj.> نامنظم
by fits and starts <idiom> به طور نامنظم
skew polygon کثیرالاضلاع نامنظم
erratic block بلوک نامنظم
irregulars ارتش نامنظم
jerky نامنظم رونده
random test ازمایش نامنظم
irregular polymer بسپار نامنظم
statistic copolymer همبسپار نامنظم
disorderly نامنظم مختل
poorly graded دانه بندی نامنظم
jitter حرکت نامنظم اتفاقی
flare باشعله نامنظم سوختن
cross grained دارای رگههای نامنظم
random wound سیم پیچ نامنظم
flares باشعله نامنظم سوختن
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
randomly حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
grout بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
random حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
buffets نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
flares روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
bias وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
buffeted نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
flare روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
buffet نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
biases وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
cyclopean [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
to wobble [rotate unevenly] لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
airbrush یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
fracto stratus ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
clique گروه
cluster bomb گروه
ensign گروه
hosts گروه
platoons گروه
platoon گروه
cluster bombs گروه
ensigns گروه
hosting گروه
hosted گروه
clusters گروه
cliques گروه
masses گروه
mass گروه
shoal گروه
folks گروه
folk گروه
massing گروه
cluster گروه
teams گروه
team گروه
shoals گروه
herds گروه
squad گروه
swarms گروه
swarmed گروه
swarm گروه
covey گروه
bunching گروه
concourses گروه
congregation گروه
congregations گروه
herding گروه
herded گروه
herd گروه
attack group گروه تک
multitudes گروه
multitude گروه
concourse گروه
many گروه
bunches گروه
bunched گروه
bunch گروه
fries گروه
throngs گروه
thronging گروه
thronged گروه
throng گروه
flocks گروه
flocking گروه
flocked گروه
fry گروه
frying گروه
assembly گروه
squads گروه
gangs گروه
gang گروه
parcels گروه
parcel گروه
g , series گروه ژ
flock گروه
crowds گروه
group گروه
ring گروه
school گروه
bevy گروه
companies گروه
schools گروه
company گروه
lot گروه
special interest group گروه
cohort گروه
cohorts گروه
corps گروه
trooped گروه
sets گروه
party گروه
t group گروه T
trooping گروه
crowd گروه
set گروه
batch گروه
batches گروه
troop گروه
groups گروه
setting up گروه
host گروه
adverbial group گروه قیدی
In groups. In batches. دسته دسته ( گروه گروه )
class of suplies گروه کالاها
mass squad گروه توده
chevroner فرمانده گروه
center گروه مرکزی
coacting group گروه همکار
closed group گروه بسته
command group گروه فرماندهی
diaconate گروه شماسان
devitry گروه دیوان
device cluster گروه دستگاه
paratroops گروه چترباز
search parties گروه پیگرد
search party گروه پیگرد
criterion group گروه ملاک
hydrogxyl group گروه هیدروکسیل
coordinated group گروه کوئوردینانسی
control group گروه گواه
contact party گروه تماس
commutative group گروه جابجاپذیر
commonwealth of letters گروه نویسندگاه
shop steward رئیس گروه
shop stewards رئیس گروه
diad گروه دو عضوی
work team گروه کار
acidic group گروه اسیدی
armor group گروه زرهی
army group گروه ارتش
artillery group گروه توپخانه
attack group گروه تک به ساحل
battery of wells گروه چاهها
advance party گروه پیشرو
advance point گروه نوک
air group گروه هوایی
alkyl group گروه الکیل
alkyl group گروه الکیلی
amino group گروه امینی
battle group گروه نبرد
budget comittee گروه بودجه
cable party گروه لنگر
camp color party گروه پرچم
captain of the forecastle سر گروه لنگر
duty hands گروه نگهبانان
carbonyl group گروه کربونیل
quire گروه کر [موسیقی]
crisis team گروه ضد بحران
bridging group گروه پل شده
bridged group گروه پل شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com