Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
communication deception
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
Other Matches
communication
ارتباط و مخابرات
signal communications
ارتباط و مخابرات
communications
ارتباط و مخابرات
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
wigway
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
track telling
ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
axis of signal communication
محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication operation instructions (co
دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
communication
مخابرات
electric communication
مخابرات
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
signaled
رسته مخابرات
signal
رسته مخابرات
signalled
رسته مخابرات
interphone
مخابرات داخلی
signal panel
پرده مخابرات
telecommunication network
شبکه مخابرات
marking panel
پرده مخابرات
radiographic
مخابرات رادیویی
signal axis
محور مخابرات
panel code
کد پرده مخابرات
signal bridge
پل مخابرات ناو
signal center
مرکز مخابرات
signal corps
رسته مخابرات
telecommunications
مخابرات تلگرافی
telecommunication traffic
ترافیک مخابرات
telecommunication technique
تکنیک مخابرات
signal corps
قسمت مخابرات
subscriber line
خط مشترک
[مخابرات]
communication center
مرکز مخابرات
communication receiver
گیرنده مخابرات
communication engineer
مهندس مخابرات
communication theory
تئوری مخابرات
data link
محور مخابرات
intercoms
مخابرات داخلی
transmissions
مخابرات ارسال
communication engineering
مهندسی مخابرات
panel
پرده مخابرات
communication technician
تکنیسین مخابرات
panels
پرده مخابرات
transmissions
مخابره مخابرات
transmission
مخابرات ارسال
transmission
مخابره مخابرات
intercom
مخابرات داخلی
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
communication and electronics
رسته مخابرات و الکترونیک
helio
ایینه ویژه مخابرات
signal operation instruction
دستور کار مخابرات
intercepts
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting
نفوذکردن در شبکه مخابرات
standing operating procedures
روش جاری مخابرات
area signal center
مرکز مخابرات منطقه
intercommunication
مخابرات داخلی یکان
strangle
در مخابرات یعنی دستگاه
master station
پست اصلی مخابرات
communication technician
تعمیر کارفنی مخابرات
communication chief
رئیس مخابرات یکان
intercept
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted
نفوذکردن در شبکه مخابرات
cordless telephone
تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless phone
تلفن بی سیم
[مخابرات]
signalled
علایم مخابراتی مخابرات
digital subscriber line
[DSL]
خط مشترک دیجیتال
[مخابرات ]
signaled
علایم مخابراتی مخابرات
signal
علایم مخابراتی مخابرات
cordless
[cordless telephone]
تلفن بی سیم
[مخابرات]
panel
پرده شبکه مخابرات
panels
پرده شبکه مخابرات
cordless
[cordless telephone]
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless phone
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
asymmetric digital subscriber line
[ADSL]
خط مشترک دیجیتال نامتقارن
[مخابرات ]
cryptofacility
تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
cordless telephone
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
phone extension
شماره تلفن فرعی
[مخابرات]
sign off
علایم ختم مخابرات یامکالمات
spring loaded
فنری کلید ناپایدار در مخابرات
teletypewriter
دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
radiograph
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
tele communication
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
cryptocompromise
تولید خطر برای مخابرات رمز
radiographs
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
lights out
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
loran
تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
demodulate
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
high bit-rate digital subscriber line
[HDSL]
خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا
[مخابرات ]
teleprinters
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
phonopore
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinter
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
dial up line
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
enchainment
ارتباط
correspondence
ارتباط
concernment
ارتباط
hookup
ارتباط
correspondency
ارتباط
correspondences
ارتباط
coherence
ارتباط
link
ارتباط
ligature
خط ارتباط
relation
ارتباط
liaison
ارتباط
connexions
ارتباط
coherency
ارتباط
relationships
ارتباط
relationship
ارتباط
communication
ارتباط
correlation
ارتباط
communicating
ارتباط
intercommunication
ارتباط
rapport
ارتباط
liaisons
ارتباط
connection
ارتباط
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
inaccessibility
ارتباط ناپذیری
correlation
ارتباط داشتن
communicability
قابلیت ارتباط
communicated
ارتباط گرفتن
intercoms
ارتباط داخلی
agency of communications
منبع ارتباط
intercom
ارتباط داخلی
communicates
ارتباط گرفتن
disconnection
قطع ارتباط
disconnectedly
بدون ارتباط
communicate
ارتباط گرفتن
disaffiliation
عدم ارتباط
direct relationship
ارتباط مستقیم
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
association coefficient
ضریب ارتباط
disjointedness
عدم ارتباط
attachment plug
دوشاخه ارتباط
bond
ارتباط چسب
communication network
شبکه ارتباط
cryptocommunication
ارتباط رمز
conversational interaction
ارتباط محاورهای
connexion
ارتباط اتصال
connect
ارتباط رخها
wires
ارتباط باسیم
communication theory
نظریه ارتباط
wire
ارتباط باسیم
background communication
ارتباط پس زمینه
subcontrariety
ارتباط قیاسی
communicability
ارتباط پذیری
communicable
قابل ارتباط
data communication
ارتباط داده ها
data communication
ارتباط دادهای
connects
ارتباط رخها
put through
ارتباط پیداکردن
mitwelt
ارتباط با همنوع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com