Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (45 milliseconds)
English
Persian
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
Other Matches
snap swivel
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
cleco fastener
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
chain plate
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
spared
برای یدکی نگاه داشتن
spare
برای یدکی نگاه داشتن
hold over
برای اینده نگاه داشتن
cellarage
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboards
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
planch
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
invar struts
قطعات فلزی ضد انبساط
take a strain
وارد کردن فشار به طناب
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
ingrate
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
laceria
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
sand casting
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
clip-on
<adj.>
گیره دار
[چیزی با گیره برای بستن]
interacted
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting
برای عمل کردن روی یکدیگر
interact
برای عمل کردن روی یکدیگر
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
file
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
printhead
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
memorialize
برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to save ones face
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
chimney-crane
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
sleds
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
reassembled
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling
بستن قطعات سوار کردن قطعات
angle block
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
blowout disc
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
pretty to look at
[to watch]
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
angle drill
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
wiring
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
kopfring
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
scissors
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
drawbar pull
فشار وارد به بازوی اتصال یابازوی کشش
browsing
نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
mode
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
holds
نگاه داشتن
to hang up
نگاه داشتن
to put to a pause
نگاه داشتن
refrain
نگاه داشتن
to keep any one waiting
نگاه داشتن
to lock out
نگاه داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
to lay fast
نگاه داشتن
to keep in
نگاه داشتن
to give support to
نگاه داشتن
hold
نگاه داشتن
retaining
نگاه داشتن
stop
نگاه داشتن
retained
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
keeps
نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
refraining
نگاه داشتن
retains
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
tackling
نگاه داشتن
tackles
نگاه داشتن
stay
نگاه داشتن
stayed
نگاه داشتن
stopping
نگاه داشتن
stops
نگاه داشتن
tackle
نگاه داشتن
tackled
نگاه داشتن
stopped
نگاه داشتن
refrains
نگاه داشتن
preservatize
نگاه داشتن
jobs
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
job
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
hide
مخفی نگاه داشتن
to keep on
پیوسته نگاه داشتن
to hold in trust
بطورامانت نگاه داشتن
shrouded
در زیرحجاب نگاه داشتن
wedging
باگوه نگاه داشتن
hides
مخفی نگاه داشتن
to keep on file
درپرونده نگاه داشتن
inshrine
با حرمت نگاه داشتن
to hush up
ساکت نگاه داشتن
wedges
باگوه نگاه داشتن
commemorates
بیادگار نگاه داشتن
to keep down
پایین نگاه داشتن
wedge
باگوه نگاه داشتن
to keep the pot boiling
کارهارادرجریان نگاه داشتن
to keep in
روشن نگاه داشتن
to keep away
دور نگاه داشتن
to keep at bay
معطل نگاه داشتن
wedged
باگوه نگاه داشتن
commemorating
بیادگار نگاه داشتن
to lay up in a napkin
بی مصرف نگاه داشتن
shroud
در زیرحجاب نگاه داشتن
commemorated
بیادگار نگاه داشتن
to keep on
روشن نگاه داشتن
commemorate
بیادگار نگاه داشتن
freezes
ثابت نگاه داشتن
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
to behave oneself
ادب نگاه داشتن
stunting
کوتاه نگاه داشتن
stunt
کوتاه نگاه داشتن
stunts
کوتاه نگاه داشتن
enwomb
در رحم نگاه داشتن
impark
در محوطه نگاه داشتن
keep on
بازهم نگاه داشتن
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
on ice
<idiom>
دور نگاه داشتن
hold down
مطیع نگاه داشتن
inurn
در فرف نگاه داشتن
journalize
دفترروزانه نگاه داشتن
freeze
ثابت نگاه داشتن
cracking
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
thrusting
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
thrusts
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
typematic
هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
to observe the proprieties
اداب معاشرت را نگاه داشتن
to rein up
جلو اسب را نگاه داشتن
spare
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
to time a race
وقت مسابقهای را نگاه داشتن
smothered
در دل نگاه داشتن خفه شدن
commemorate
نگاه داشتن جشن گرفتن
smothering
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothers
در دل نگاه داشتن خفه شدن
commemorated
نگاه داشتن جشن گرفتن
keep something at bay
<idiom>
[چیزی را دور نگاه داشتن]
saves
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
Keep somebody at bay
<idiom>
[کسی را دور نگاه داشتن]
saved
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
pawl
باگیره یاعایق نگاه داشتن
commemorates
نگاه داشتن جشن گرفتن
save
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
commemorating
نگاه داشتن جشن گرفتن
smother
در دل نگاه داشتن خفه شدن
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
fish globe
شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
excludes
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
exclude
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
enchain
در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
to keep on
در نیاوردن
[نگاه داشتن]
[جامه یا کلاه]
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
plates
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
spooned
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
pinfold
جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com