English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English Persian
trailer یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
trailers یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
Other Matches
cycle time مدت چرخه زمان چرخه
felucca نوعی قایق دو یاسه بادبانی مدیترانه
contour template مشابه سازی یک شکل دو یاسه بعدی
monocycle یک چرخه
cycled چرخه
cycle چرخه
cyclone چرخه
cycles چرخه
monocyle یک چرخه
rotation چرخه
tricyclic سه چرخه
trike سه چرخه
tricycles سه چرخه
hydrologic cycle چرخه اب
water cycle چرخه اب
velocipede سه چرخه
tricycle سه چرخه
cyclones چرخه
carnot cycle چرخه کارنو
major cycle چرخه بزرگ
hz چرخه درثانیه
minor cycle خرد چرخه
minor cycle چرخه خرد
pedicab سه چرخه پایی
instruction cycle چرخه دستورالعمل
cardiac cycle چرخه قلبی
megacycle میلیون چرخه
menstrual cycle چرخه قاعدگی
kilocycle هزار چرخه
biorhythm چرخه زیستی
memory cycle چرخه حافظه
megacycle مگا چرخه
hertz چرخه در ثانیه
duty cycle چرخه کار
machine cycle چرخه ماشین
display cycle چرخه نمایش
design cycle چرخه طراحی
major cycle بزرگ چرخه
cycle time مدت چرخه
magnetic whirl چرخه مغناطیسی
execute cycle چرخه اجرا
life cycle چرخه دوام
four cycle چهار چرخه
fetch cycle چرخه واکشی
cycle stealing مدت چرخه
execution cycle چرخه اجرا
cycle stealing چرخه دزدی
cycles per second چرخه در ثانیه
cyclones چرخه باد
cyclone چرخه باد
storage cycle چرخه انباره
cycles چرخه زدن
cycled چرخه زدن
cycled چرخ چرخه
cycle چرخه زدن
cycle چرخ چرخه
tropical cyclone چرخه استوایی
circulation of a vector چرخه بردار
six by six ماشین شش چرخه
handlebar دسته دو چرخه
tricar اتومبیل سه چرخه
cycling چرخه زنی
activity cycle چرخه فعالیت
search cycle چرخه جستجو
life-cycles چرخه زندگی
life-cycle چرخه زندگی
cycles چرخ چرخه
bikes دوچرخه
bike دوچرخه
carts دوچرخه
carting دوچرخه
carted دوچرخه
cart دوچرخه
bicycle دوچرخه
bicycles دوچرخه
toothed wheel چرخه دندانه دار
kilomegacycle هزار میلیون چرخه
gramdfather cycle چرخه پدر بزرگ
kilomegacycle یک بیلیون چرخه در ثانیه
gigacycle هزار میلیارد چرخه
read restore cycle چرخه خواندن و ترمیم
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
reset cycle چرخه باز نشانی
internal cycle time زمان چرخه داخلی
born haber cycle چرخه بورن- هابر
data processing cycle چرخه پردازش داده
program development cycle چرخه ایجاد برنامه
computer processing cycle چرخه پردازش کامپیوتر
citric acid cycle چرخه سیتریک اسید
six by six وسیله نقلیه شش چرخه
caisson ارابه دوچرخه
folding bicycle دوچرخه تاشو
motor-assisted pedal cycle [British English] دوچرخه موتوردار
velocipede دوچرخه پایی
biker دوچرخه سوار
bicycle path راه دوچرخه رو
push bike دوچرخه پایی
bicycle kick پای دوچرخه
tandem دوچرخه دونفری
tandems دوچرخه دونفری
cabriolet درشکه دوچرخه
hansom درشکه دوچرخه
hansoms درشکه دوچرخه
bicycle دوچرخه پایی
bicycles دوچرخه پایی
cycling دوچرخه سواری
push bikes دوچرخه پایی
cyclist دوچرخه سوار
bicycle pump تلمبه دوچرخه
handle bar دسته دوچرخه
cyclists دوچرخه سوار
two wheel tractor تراکتور دوچرخه
bicyclist دوچرخه سوار
cycle track راه دوچرخه رو
cartwright's shop دوچرخه سازی
buglet بوق دوچرخه
tarantass درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
wagonette گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
to walk a bicycle دوچرخه را با دست بردن
to go by bicycle دوچرخه سواری کردن
wheelman دوچرخه سوار شراعبان
bicycle دوچرخه سواری کردن
wheelsman دوچرخه سوار شراعبان
velodrome پیست دوچرخه سواری
gearwheel چرخ رکاب دوچرخه
full-suspension bike دوچرخه کاملا معلق
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
to ride a bicycle دوچرخه سواری کردن
bicycles دوچرخه سواری کردن
shay درشکه دوچرخه دونفره
bikes مخفف bicycle دوچرخه
bike مخفف bicycle دوچرخه
motor cycle دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
monorails ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
monorail ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
to hop on your bicycle روی دوچرخه خود جهیدن
tilbury درشکه روباز سبک دوچرخه
peloton گروه دوچرخه سواران جادهای
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
motor paced حرکت اتومبیل جلو دوچرخه
She wobbled on her bike. او [زن] روی دوچرخه خود می لرزید.
tumbrel or bril ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
to bike دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
australian pursuit مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
ralliear یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
cyclo cross مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
To dismount from a horse(bicycle). از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
It was wrong of you to take the bicycle . کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
I bought the bicycle on impulse . یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
He fell off his bike and bruised his knee. او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
I'm saving up for a new bike. من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
italian pursuit مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
waggonette گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
pursuit مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
pursuits مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
kermesse مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
dog cart یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
golf cart گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
suck wheels رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
null cycle زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
miss and out مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
banked track پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
tour de france مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
bell lap زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com