Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
English
Persian
harness
یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harnessed
یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harnessing
یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
Other Matches
hitch up
اسب را یراق کردن
lace
بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
laces
بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
galloon
یراق
trapping
یراق
lacing
یراق
fastening
یراق درب
fastenings
یراق درب
harness
یراق اسب
fastening
بند یراق در
lacevi
یراق گذاشتن
harnessed
یراق اسب
laceman
یراق باف
ironmongers
یراق کوب
fastenings
بند یراق در
in harness
یراق شده
galloon
یراق اسب
chevrons
یراق سردست
gallooned
یراق دار
smith and founder
یراق در و پنجره
ironmonger
یراق کوب
harnessing
یراق اسب
chevron
یراق سردست
in the saddle
یراق صاحب مقام
torsade
یراق یا ریسمان تابیده
toggery
یراق ودهانه اسب
galloon
یراق زدن بسراسب
terret or rit
حلقه یراق اضافی
weigh out
توزین سوارکار و زین و یراق پیش از مسابقه
stripes
یراق پارچه راه راه
lacing
یراق دوزی ملیله دوزی
stripe
یراق پارچه راه راه
hobbles
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
attaching
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaches
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
joined
متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
join
متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
joins
متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
connect
متصل کردن
join
متصل کردن
adjoined
متصل کردن
applies
متصل کردن
apply
متصل کردن
pans
متصل کردن
applying
متصل کردن
pan
متصل کردن
pan-
متصل کردن
joggling
متصل کردن
adjoins
متصل کردن
connects
متصل کردن
link
متصل کردن
joined
متصل کردن
colligate
متصل کردن
joggle
متصل کردن
joggled
متصل کردن
adjoin
متصل کردن
joins
متصل کردن
joggles
متصل کردن
tie down
متصل کردن
connects
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
catenate
پیوستن متصل کردن
enjoined
بهم متصل کردن
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
pinning
متصل کردن به گیرافتادن
pin
متصل کردن به گیرافتادن
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
enjoins
بهم متصل کردن
enjoin
بهم متصل کردن
splicing
باهم متصل کردن
splices
باهم متصل کردن
enjoining
بهم متصل کردن
spliced
باهم متصل کردن
splice
باهم متصل کردن
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
compacting
فشرده کردن بهم متصل کردن
compact
فشرده کردن بهم متصل کردن
compacts
فشرده کردن بهم متصل کردن
compacted
فشرده کردن بهم متصل کردن
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
dowel
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
AUI connector
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
PID
متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
chariot
ارابه
chariots
ارابه
cars
ارابه
car
ارابه
wagonŠetc
ارابه
sloop
با ارابه
cart
ارابه
carted
ارابه
carting
ارابه
quadriga
ارابه
carts
ارابه
waggon
ارابه بارکش
auriga
ارابه ران
aurigae
ارابه ران
car
ارابه جنگی
undercarriages
ارابه فرود
go devil
ارابه دستی
undercarriage
ارابه فرود
under carriage
ارابه فرود
tumbrel or bril
ارابه کودبر
tram car
ارابه پس بند
cars
ارابه جنگی
charioteer
ارابه ران
charioteers
ارابه ران
carriageway
راه ارابه رو
handcart
ارابه دستی
carriageways
راه ارابه رو
mail cart
ارابه پستی
cart crossing
گذرگاه ارابه
hand cart
ارابه دستی
car man
ارابه ران
landing gear
ارابه فرود
water car
ارابه اب فروشان
wagons
ارابه بارکش
chariot
ارابه جنگی
caisson
ارابه ارتشی
wagon
ارابه بارکش
chariots
ارابه جنگی
waggons
ارابه بارکش
water car
ارابه اب پاش
pushcart
ارابه دستی
pushcarts
ارابه دستی
handcarts
ارابه دستی
caisson
ارابه دوچرخه
wain
ارابه سنگین و بزرگ
dual carriageways
راه ارابه رو دو خطی
conditional race
مسابقه مشروط با ارابه
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
dual carriageway
راه ارابه رو دو خطی
troika
ارابه یا درشکه سه اسبه
sulky
نوعی ارابه سنک
roadway
راه ارابه رو شوسه
harness race
مسابقه ارابه رانی
alpha aurigae
الفا- ارابه ران
catch driver
راننده اجیر ارابه
joltwagon
گاری یا ارابه پرتکان
harness racing
ارابه رانی تک اسبه
drives
رانندگی ارابه مسابقهای
capella
الفا- ارابه ران
roadways
راه ارابه رو شوسه
harness horse
اسب مخصوص ارابه رانی
matinees
مسابقه ارابه رانی در روز
sloop
ارابه مخصوص حمل الوار
matinee
مسابقه ارابه رانی در روز
matinTes
مسابقه ارابه رانی در روز
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
hackery
ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
oleo
محور ضربه گیر ارابه فرود
kite track
مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
quadriga
ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
cicycle
ارابه فرودی با دو پایه اصلی در امتداد خط مرکز
tumbrel or bril
ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
silks
ژاکت و کلاه مخصوص سوارکار یا ارابه ران
ground loop
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
gaiting strap
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
dilly
وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
travois
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
set down
معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
pants
پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
weld
متصل کردن جوش دادن جوش
welds
متصل کردن جوش دادن جوش
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
welded
متصل کردن جوش دادن جوش
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
divided landing gear
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
chain
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chains
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
ties
متصل کردن مهار کردن مهار
tie
متصل کردن مهار کردن مهار
fixes
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
clung
متصل
conjunct
متصل
anchored
متصل به
on line
متصل
connected
متصل
contiguous
متصل
joint
متصل
continuous
متصل
feeds
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
toe weight
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com