English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cross hair reticule تار چلیپا
Other Matches
cross hair تار موی وسط دوربین
cross hair خط داخل دوربین
reticule شبکه
reticule شبکه شطرنجی و امثال ان
cross way=cross road چهارراه
to let down one's hair کنترل از دست دادن
let down one's hair <idiom> تمدد اعصاب کردن
out of one's hair <idiom> ازشر کسی راحت شدن
in one's hair <idiom> عصبانی کردن شخصی
to a hair بادقتی هرچه تمامتر
to keep one's hair on خون سردبودن
to keep one's hair on دست پاچه نشدن
to keep ones hair on دست پاچه نشدن
to let down one's hair غفلت کردن از خود
against the hair ازبیراهه
to a hair موبمو
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
hair گیسو
keep one's hair on خونسردبودن
keep one's hair on دست پاچه نشدن
hair مو
hair موی سر
hair زلف
She had let her hair down . موهایش را ریخته بود روی شانه اش
hair spring فنر رقاصک
matted hair موی کرک شده
he did not turn a hair هیچ خستگی وانمودنکرد
to powder the hair پودر به مد یا بسرزدن
to part the hair فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
to part the hair فرق باز کردن
part the hair فرق بازکردن
pubic hair موی زهار
split hair موشکافی
tangled hair موی ژولیده یادرهم وبرهم
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
to put up ones hair مویاگیس خودرازنانه درست کردن
hair clip گلسر
hair shaft ساقهمو
hair dryer سشوار
hair grip سنجاقسر
It is exact to hair. مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
To part ones hair . فرق سر باز کردن
My hair is falling. موهایم دارد می ریزد
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
hair roller بیگودی
My hair is growing. موهایم دارد بلند می شود
hair-grip تل - گلسر
hair bulb ساقهمو
wavy hair گیسوی مجعد
mane hair موی یال
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
camel's hair کرک یا پشم شتر پارچه پشم شتر
camels hair کرک یاپشم شتر
camels hair پارچه پشم شتر
wavy hair موی فردار
I'd like some hair gel. من کمی ژل مو میخواهم.
some hair gel کمی ژل مو
hair brush ماهوت پاک کن
hair's breadth آنچهبهفاهراتفاقنیفتادهاست
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
hair line خط سربالایی دراخرحروف
to part one's hair فرق سر خود را باز کردن
hair esthesiometer بساوایی سنج مویی
loss of hair آلوپسی [پزشکی]
hair loss آلوپسی [پزشکی]
loss of hair ریزش مو [پزشکی]
hair loss ریزش مو [پزشکی]
hair follicle پیاز مو
hair line طناب مویی
hair-raising مهیج
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
hair tint رنگ مو
disheveled hair موی ژولیده
disheveled hair زلف پریشان
hair cells یاختههای مویی
hair compass پرگار سوزنی
hair raising مهیج
hair raising ترسناک
hair-raising ترسناک
hair crack ترک موئی
hair crack ترک مویی
camel hair پارچهکلفتو پشمی
hair pencil قلم مو
hair pulling کندن مو
hair stroke خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
hair sieve الک مویی
hair space فضای باریکی درچاپ
hair space باریکه
hair splitter ادم مو شکاف
hair splitting موشکافی
hair worm کرم رشته
hair splitting موشکاف
hair trigger باسانی حرکت کننده
hair trigger ماشه دوم تفنگ
hair shirt پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
hair worm کرم پیوک
hair worm کرم مویی
hair seal خوک پرموی بی گوش
hair raiser موی برتن سیخ کننده
hair raiser مهیج
hair pulling مو کنش
he did not turn a hair خم به ابرویش نیاورد
einnow not thy hair زلف بربادمده
root-hair zone بخشموییریشه
You have cut my hair very short . سرم را ( موهایم را ) خیلی کوتاه کردید
To get in somebodys hair . To irritate someone. موی دماغ کسی شدن
I found a hair in the soup . توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
hair colour [British] رنگ مو
He (his hair) turned grey. مویش خاکستری شد
Comb ( brush ) your hair . موهایت را شانه کن
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
hair roller pin سوزنبیگودی
hair of golden wire گیسوان طلایی
I'd like a shampoo for greasy hair. من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for dry hair. من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
hair pin bend مارپیچ
hair pin bend مارپیچ کوهستان
one's hair stands on end موی تن ادم راست میشود
hair stand on end <idiom> سیخ شدن موها ازترس
Not to turn a hair. Not to bat an eyelid. خم به ابرو نیاوردن
Straight hair (road,line). موی ( جاده و خط ) صاف
It makes ones hair stand on end . موبرتن آدم راست می شود
Thick ( sparse , thin ) hair . موی پرپشت ( کم پشت )
make one's hair stand on end <idiom> ترسیدن
semi-permanent hair color [American] رنگ مو
To spilt hair . To make a fine distinction . مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross over همگذری
cross over درو از عقب
cross tell خبر دادن
cross out قلم زدن
on the cross بطوراریب
st.g's cross چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross تقاطع
cross عبور کردن
cross قطع کردن متقاطع کردن
cross علامت ضربدر در نقشه کشی
cross دورگه کردن
cross روبروشدن قطع کردن
cross مصادف شدن با
cross عبوردادن
cross علامت ضربدر یاباضافه
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
cross پیوندی
cross عرضی
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross حرکت سمتی
cross سانتر کردن
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross خلاف میل کسی رفتار کردن
cross متقاطع
cross پیوندزدن کج خلقی کردن
cross گذشتن
cross خط بطلان کشیدن بر
cross صلیب
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross نادرستی
cross چلیپا
cross حدوسط ممزوج
cross دورگه
cross اختلاف مرافعه
cross خاج
cross قلم کشیدن بروی
cross تقلب
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cyclo cross مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
cross-rail اسکلت چوبی
cross-rib دنده ی قوس
Don't be cross with me. از من دلخور نباش.
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Latin cross صلیب رومی
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Lantern-cross صلیب سنگی
cross-springer [دنده اریب در طاق]
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross-vault طاق چهار بخش
cross product ضرب خارجی [ریاضی]
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
cross traverse تراورس عرضی
cross trail جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross trail جاده عرضی
cross tip پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross thrust تراست ناخالص
criss-cross یکوری
cross talk تداخل صدا
cross talk تداخل صحبت
cross talk القاء
cross talk تداخل صداها در تلفن
cross swords دست و پنجه نرم کردن
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
cross stay بست چلیپا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com