English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
free spoken رک گو
free spoken ساده گو
free spoken بی پرده
free spoken بی محابا
Other Matches
spoken گفته شده
well-spoken خوش کلام
well-spoken دارای تلفظ خوب
well-spoken خوش صحبت
well spoken خوش کلام
well spoken خوش صحبت
he is well spoken of از او تعریف می کنند
well spoken دارای تلفظ خوب
soft spoken دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken معتدل
soft spoken معتدل
sweet spoken شیرین سخن شکردهان
sweet spoken شیرین زبان
soft-spoken دارای صدای نرم وملایم
rough spoken شدیداللحن
rough spoken درشت سخن
fine spoken خوش سخن
fair spoken مودب
fair spoken خوش بیان
fair spoken ملایم
plain spoken رک
plain spoken یر راست
plain spoken رک گو
plain spoken بی پرده
A word spoken is an arrowlet fly. <proverb> سخنى که بر زبان آمده خدنگى است که رها گشته .
Theres many a true word spoken in jest . <proverb> در هر مزای یقایقى نهفته است .
free will اختیاری
free will ازادی اراده
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
free will طیب خاطر
free will اختیار
free for all داد وبیداد
free <adj.> دست و دلباز
free for all زدوخوردهمگانی
having free will فاعل مختار
having free will ازادکار
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
i did that of my own free will به میل خود
i did that of my own free will این کار را کردم
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free فاقد
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free بخشودن
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free موجود در دیسک یا حافظه
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free جایز
free ازادکردن
free تحویل
free ازاد
free مطلق
free مستقل
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free will اراده ازاد
free اختیاری مختار
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free ترخیص کردن میدانی
free بطور مجانی ازادکردن
free رها
free مجاز منفصل
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free حرکت قایق در جلو باد
free بازیگر ازاد
free رایگان سخاوتمندانه
free مجانی
free روا
free recall یاداوری ازاد
free rocket موشک غیر هدایت شونده
barrier-free بدون حائل
free redical بنیان ازاد
free sample نمونه مجانی
free safety مدافع در منطقه ضعف
free rotation چرخش ازاد
free rocket موشک ازاد
free space فضای خالی
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free support تکیه گاه ازاد
free surface سطح اب ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free swimming شناور
free swimming قادر به شنا
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers ازاد فکران
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinking ازادی از قیود مذهب
free stream جریان ازاد
free spool چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free living تسلیم هوای نفس
free surface سطح ازاد
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space فضای ازاد
free living عیاش
free spillweir سرریز ازاد
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free spokenness رک گویی
free spokenness ساده گویی
free thought وارستگی از مذهب
free moisture رطوبت ازاد
free maneuver امکان حرکت ازاد
free of cost مجانی
free maneuver مانور ازاد
tax-free <adj.> معاف از مالیات
free of duty معاف از عوارض گمرکی
free of expense مجانی
free of expense بیخرج
free of charge مجانی
free moisture رطوبت سطحی
tax-free <adj.> بدون مالیات
free of all average معاف از هرگونه خسارت
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
free of charge رایگان
free of charge معاف از حقوق گمرکی
free of particular average معاف از خسارات جزئی
free of tax بدون مالیات
free play بازی ازاد
free play ازاد
free play لق
free play بدون محدودیت
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free maneuver حرکت ازاد
free radical رادیکال ازاد
free from taxes <adj.> بدون مالیات
free person حر
free oscillation نوسان ازاد
free on boand فوب
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free living بی بند وبار
free on quay تحویل دراسکله
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail تحویل در راه اهن
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail تحویل کالا روی قطار
free on truck تحویل کالا روی کامیون
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
setting free عتق
free-standing مجزا
free-standing مستقل
free-standing آزاد
fat-free بدونچربی
free house مغازهایکهچندیننوعآبجومیفروشد
free kick ضربهآزاددرفوتبال
free pardon متهمیکهآزادمیشود
free pass مجوزورود
free-standing غیرمتصل
free-standing خودایستا
free-range خانگی
setting free ازاد کردن برده
stimulus free محرک- نابسته
tax free بخشوده از مالیات
tax free معاف از مالیات
the free list صورت کالای بی گمرک
to set free ازادکردن
weapons free جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range آزادچر
free spirit فردیکهمستقلزندگیمیکند
free from error <adj.> بدون مشکل
free-and-easy غیررسمی غیرجدی
free hand <idiom> کاملاآزاد درانجام کاری
free from error <adj.> بی عیب
free from error <adj.> بی عیب و نقص
alcohol-free <adj.> بدون الکل
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
free and easy <idiom> غیر رسمی
I went scot - free . خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
interest-free وام بدونبهره
nuclear-free مکانیکهدرآناستفادهازسلاحوانرژیهستهایقدغنباشد
toll-free تلفنرایگان
trouble-free آنچهتولیددردسرنکند
On the free market . دربازار آزاد
set free ازاد کردن
free thought ازادی فکر لامذهب
free trader تجارت ازاد
free trader بدون گمرک
free turbine توربین ازاد
free verse شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume حجم ازاد
free vortex گرداب ازاد
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free rider آدم لاشخور
free rider آدم مفت خور
free tower برج پرش ازاد
free throw پنالتی
free throw پرتاب ازاد
free throw پاس بدون مانع
free throw پرتاب بدون مانع برای یار
free tower برج ازاد
free rider آدم انگل
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path مسافت ازاد متوسط
mean free path مسافت ازاد میانگین
obsolescence free دستگاه متروک
post free بدون نیاز به تمبر زدن
running free خلاص کار کردن
running free بادبانی با باد پاشنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com