English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English Persian
pylon window قسمتبازبرج
Other Matches
pylon شاه تیر
pylon پیل یا تیر برق راهرو
pylon در
pylon برج
pylon top نوکبرج
pylon body بدنهبرج
pylon body بدنهستون
pylon foot پایه برج
engine mounting pylon موتورمتصلبهباله
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window مشابه 10682
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
to go to the window به [سوی] پنجره رفتن
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
by the window کنار پنجره
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window پنجره
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window روزنه
window ویترین دریچه
window پنجره دار کردن
window بیوه زن
protective window پنجرهحفافتی
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window shade کرکره
window shade پرده
window-sill هرهی پنجره
panoramic window پنجرهوسیع
screen window پوششپنجره
window panes باران با صدا به پنجره می خورد
window leaf لنگه پنجره
sliding window پنجرهمتحرک
types of window انواعپنجره
playing window پنجرهنمایش
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window-sill لب پنجره
window-sill تختهی زیر پنجره
window-sills هرهی پنجره
window-sills لب پنجره
window regulator وسیله تنظیم پنجره
window-sills تختهی زیر پنجره
access window مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window پنجرهزیرزمین
worksheet window پنجره صفحه کاری
landing window پنجرهفرود
louvred window پنجرهیروزنهدار
observation window پنجرهدیدهبانی
window awning پنجرهچادر
window curtain پردهپنجره
chicago window پنجره شیکاگویی
compss-window پنجره کنسولی
Diocletion Window پنجره نیم دایره
double window پنجره دو جداره
eucharistic window [نیم پنجره محراب]
eyebrow window [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
Ipswich window پنجره بالکن
flanking window نورگیر ثابت
French window پنجره لولادار
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window پنجره مشبک
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
cabinet-window ویترین
biforate window پنجره دودر
window tab برچسبپنجره
window-shopping نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
My desk is by the window. میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window پنجره چرخان
bay-window [پنجره ی بیرون زده ]
bay-window شاه نشین
lattice window پنجره مشبک
window-frames قاب پنجره
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane جام پنجره
window-pane جام پنجره
window-panes جام پنجره
active window پنجره فعال
balance window پنجره چرخان
blind window پنجره نما
camera window دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window کج پنجره
case window پنجره لولادار
child window پنجرهای در پنجره اصلی
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
bay window شاه نشین
compass window شاه نشین نیم گرد
window-frame قاب پنجره
window frame قاب پنجره
lattice window شباک
window dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window پنجره پیش امده
bay window پیش امدگی ساختمان
French window اقشقشه
French window درپنجرهای
sash window پنجره کشویی
sash window اروسی
bow window پنجره قوسی
bow window پنجره پیش امده کمانی
window box قاب پنجره
window-box قاب پنجره
window-boxes قاب پنجره
continuous window پنجره سراسری
dormer window پنجره شیروانی
casement window پنجرهیلولایی
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window پنجره گردان
pivoting window پنجره محوری
three panes window پنجره سه چشمه
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
stormproof window پنجره ضد طوفان
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
splitting a window تقسیم بندی پنجره
rear window پنجره عقب
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
split window پنجره تقسیم بندی شده
skylight window خفنگ
text window پنجره متن
inactive window پنجره غیرفعال
skylight window کتیبه
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
oval window روزنه بیضی
window dress بنمایش گذاشتن
lancet window پنجره نوک تیز
window dress پشت ویترین گذاشتن
three panes window پنجره سه لنگه
round window روزنه گرد
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
window sill brick اجر کاردی
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
window sill brick هره
cross bar of window الت پنجره
sliding folding window پنجرهتاشویمتحرک
internal window sill کف پنجره داخلی
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window الت وسطی پنجره
Do you mind if I open the window? اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
Do you mind if I close the window? اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
horizontal pivoting window پنجرهکشویی
rabbet [for window or door] اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
head access window شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
middle lintel in window کمرکش پنجره
casement window opening inwards پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com