Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
address
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
Other Matches
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
bins
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
busies
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
prone to do something
آماده کردن برای
to stand ready for
[+ noun]
آماده بودن برای
to prepare
[for]
آماده شدن
[به یا برای]
to stand ready to
[+ verb]
آماده بودن برای
prone to do something
آماده برای کردن کاری
hit the books
<idiom>
برای کلاس آماده شدن
on call
<idiom>
آماده برای ترک خدمت
reworking
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks
برای کاربرد مجدد آماده کردن
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworked
برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework
برای کاربرد مجدد آماده کردن
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
to square up
خود را آماده کردن
[برای دعوی یا حمله]
on tap
<adj.>
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
I am prepared for any eventuality.
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
to be on-call
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
on-call service
آماده برای ترک در خدمت
[اصطلاح رسمی]
demands
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
cts
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
takedown
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
configured in
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
dataset
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
workspace
فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
takedown
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
invites
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
programs
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
invite
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
expanded memory system
ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
kickable
اسان برای ضربه زدن با پا
putts
ضربه برای انداختن به سوراخ
putt
ضربه برای انداختن به سوراخ
putted
ضربه برای انداختن به سوراخ
rugby point
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
deliver
هدفگیری
aims
هدفگیری
aimed
هدفگیری
delivers
هدفگیری
aim
هدفگیری
addressed
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addresses
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
opened
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opens
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
idles
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
approached
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approach
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forcing
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
blasts
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
rugby point
3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
blast
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
force
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
approaches
ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
EMM
امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
webbing
نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
red zone
دایره قرمز صفحه هدفگیری
point of aim
نقطه هدفگیری در مسافتهاتی مشخص
ApacheÔ HTTPD
معروفترین محصول نرم افزاری وب سرور که مانند یک بزرگراه آماده است و به شما برای نصب وب سرور امکان میدهد
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
flushes
و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
flushing
و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
flush
و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
instinctive shooting
هدفگیری بدون کمک وسایل دید
lay up
ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
doubled
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
boresight
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
chop
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
teeing
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
chopped
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
freestyle
مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
heels
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heel
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
overstriking
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
idlest
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
able
آماده
at one's fingertips
<idiom>
آماده
bows
کمان کمان هدفگیری
bowed
کمان کمان هدفگیری
bow
کمان کمان هدفگیری
bowing
کمان کمان هدفگیری
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
up in arms
<idiom>
آماده حمله
up to
<idiom>
آماده شیطنت
in arms
<idiom>
آماده جنگیدن
here goes nothing
<idiom>
آماده شروع
handshaking
آماده دریافت
in the pipeline
[Colloquial]
در آماده سازی
give-and-take
آماده به توافق
take up arms
<idiom>
آماده جنگیدن
set out
<idiom>
آماده سفرشدن
make provisions
آماده کردن
make preparations
آماده کردن
make arrangements
آماده کردن
accessible
آماده پذیرایی
get ready
<idiom>
آماده شدن از
accommodate
آماده کردن
cold
بدون آماده بودن
at someone's beck and call
<idiom>
همیشه آماده پذیرایی
go ahead
<idiom>
آماده کار شدن
get set
<idiom>
آماده شروع شدن
up for grabs
<idiom>
آماده رقابت شدن
red alert
حالت آماده باش
preparations
آماده کردن چیزی
fair game
طعمهی حاضر و آماده
psyched up
<idiom>
آماده انجام کار
red alerts
حالت آماده باش
preparation
آماده کردن چیزی
coldest
بدون آماده بودن
colds
بدون آماده بودن
in store
<idiom>
آماده بوقوع پیوستن
luncheon meat
گوشت پخته و آماده
dinner etc. is served
غذا آماده است
colder
بدون آماده بودن
promise the moon
<idiom>
آماده انجام کار
precompiled code
کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
My room hasn't been prepared.
اتاق من آماده نشده است.
forthcoming
<adj.>
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
As you are not ready ...
چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ...
چونکه هنوز آماده نیستی...
retake
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaken
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retakes
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaking
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
to prepare something
چیزی را آماده کردن
[آشپزی]
to be in season
[in heat]
آماده جفتگیری بودن
[جانورشناسی]
cast the first stone
<idiom>
همیشه آماده جنگیدن است
able
آماده بودن آرایش دادن
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
to set about
دست بکاری زدن آماده کاری
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com