Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
relocatable
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
Other Matches
relocation
انتقال به محل دیگری ازحافظه
relocation
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
logical
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
loads
فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load
فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
machined
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
asynchronous
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
transported
انتقال از یک مسیر به دیگری
transports
انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting
انتقال از یک مسیر به دیگری
transport
انتقال از یک مسیر به دیگری
rub off
<idiom>
به شخص دیگری انتقال دادن
automatics
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
autos
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
auto
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
transshipment
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
migration
انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
inadvisably
بدون اینکه صلاح باشد
trasship
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
inheritance
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inheritances
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
computable
آنچه قابل محاسبه است
transportable
آنچه قابل حمل است
movable
آنچه قابل حرکت است
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
chargeable
آنچه قابل شارژ است
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
visible
آنچه قابل دیدن است
removable
آنچه قابل جابجایی است
flexible
آنچه قابل تغییر است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
variable
آنچه قابل تغییر است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
convertible
آنچه قابل تبدیل است
controllable
آنچه قابل کنترل است
audible
آنچه قابل شنیدن است
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
extensible
آنچه قابل گسترش است
variables
آنچه قابل تغییر است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
alterable
آنچه قابل تغییر است
irrelevantly
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
incomparably
بدون اینکه نظر داشته باشد
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
prosodemic
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
erasable
آنچه قابل پاک شدن است
easy to use
آنچه قابل فهم و انجام باشد
available
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
addressable
آنچه قابل آدرس دهی است
downloadable
آنچه قابل بار کردن است
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
stopped
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
relocating
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocates
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocate
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocated
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
audio
مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
alternatives
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
user
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
selectable
آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
users
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
alternative
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
manageable
آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
without lifting a finger
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
computer readable
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
demonstrations
نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
demonstration
نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
demo
نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
effective
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
box
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
combatable
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
redirected
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
vector
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
free float
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
to be exposed to a constant stream of something
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
vectors
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
conductible
قابل انتقال
portable
قابل انتقال
descendible
قابل انتقال
transmissive
قابل انتقال
negotiable
قابل انتقال
demountable
قابل انتقال
negotiating
قابل انتقال
alienable
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
removable
قابل انتقال
negotiate
قابل انتقال
open cheque
چک قابل انتقال
negotiates
قابل انتقال
transferable
قابل انتقال
conveyable
قابل انتقال
good riddance to bad rubbish
<idiom>
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
dib
باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
negotiable instrument
سند قابل انتقال
irremovable
غیر قابل انتقال
non transferable
غیر قابل انتقال
shiftable
قابل تعویض یا انتقال
negotiable papers
اوراق قابل انتقال
transferable credit
اعتباراسنادی قابل انتقال
built in
غیر قابل انتقال
transmissable rights
حقوق قابل انتقال
portable program
برنامه قابل انتقال
assignable credit
اعتبار قابل انتقال
transferable credit
اعتبار قابل انتقال
jump instruction
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
transplantable
قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
removable mass storage
انباره انبوه قابل انتقال
transferable securities
اوراق بهادار قابل انتقال
movable support
تکیه گاه قابل انتقال
inheritable
میراث بردنی قابل انتقال
transferable commercial instrument
اوراق تجارتی قابل انتقال
inalienably
بطور غیر قابل انتقال
standalone
ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
unconditional
دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
exparte
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
commercial paper
اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
removable storage media
رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
transferring
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
idler wheel
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
intensive cultivation
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
floating
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
off load
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
readable
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
IF statement
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
protection
سیگنال بررسی اینکه آیا بخشی از حافظه توسط برنامه قابل دستیابی است یا خیر
scramble
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambled
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambles
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambling
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
movable dam
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
freedom of seas
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
memory protection
پشتیبانی ازحافظه
memory dump
رونوشت ازحافظه
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
unmoderated list
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
dedicated
کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
secure system
سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
redundant
که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
protect
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
standalone
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
protecting
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
lock up
وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
protects
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
deferred exit
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
ether
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com