English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
aaronic از نسل هارون جزو گروه کشیشان پایین درجه مورمن
Other Matches
priest ridden زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
sacerdotal وابسته به کشیشان درخور کشیشان
understrapper عامل پایین درجه
low temperature درجه حرارت پایین
tenth rate پایین ترین درجه
lasted پایین ترین درجه یا مقام
last پایین ترین درجه یا مقام
lasts پایین ترین درجه یا مقام
minor order صفوف روحانی پایین درجه
aaron هارون
cryogenic liquid گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
Mormon فرقه مذهی مورمن
Mormons فرقه مذهی مورمن
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
calotte شبکلاه کشیشان
hood باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
pontifex عضو شورای کشیشان کاتولیک
lama teshu رئیس کشیشان بودایی مغولستان
sacerdotage کشیش مابی جماعت کشیشان
dominie عنوان کشیشان کلیسای هلند
dalailama رئیس کشیشان بودایی تبت
hoods باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
soutane ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
alb پیراهن سفید و بلند کشیشان
lamasery-rise [خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
shovel hat کلاه لبه پهن کشیشان انگلیس
lamasery ries خانقاه کشیشان بودایی در تبت و مغولستان
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
chantry پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
humeral veil پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
your reverence عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
his reverence جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
recessional hymn سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
biretta یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
ark [نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
maniple بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند
down سوی پایین بطرف پایین
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
third class درجه سوم بلیط درجه 3
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
submiss پایین
neath or neath پایین تر
subatmospheric پایین تر از جو
low level پایین
below پایین
lower پایین تر
subteen پایین تر از سن 31
lower پایین
down پایین
beneath پایین
underneath پایین
tailwater پایین اب
bal از مچ پا به پایین
lowers پایین تر
lower most پایین تر
low پایین
lower limit حد پایین
lowering پایین تر
lowered پایین تر
neath or neath پایین
sub- یا پایین تر
hypogenous پایین رو
bottom پایین
vide infara پایین
beneath پایین تر
below <adv.> در پایین
hereafter <adv.> در پایین
hereinafter [formal] <adv.> در پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> در پایین
de- پایین
further down پایین تر
infara پایین تر
infara پایین
shortest پایین تر
shorter پایین تر
flattest پایین
flat پایین
shitu پایین
bottoms پایین
down stairs پایین
short پایین تر
dowm پایین
throng گروه
bunches گروه
sets گروه
fries گروه
parcel گروه
bunch گروه
swarm گروه
fry گروه
bunching گروه
gang گروه
throngs گروه
assembly گروه
thronging گروه
bunched گروه
parcels گروه
gangs گروه
frying گروه
setting up گروه
thronged گروه
flocking گروه
trooping گروه
group گروه
ensign گروه
ensigns گروه
clique گروه
cliques گروه
shoal گروه
shoals گروه
cohorts گروه
cohort گروه
folk گروه
folks گروه
batches گروه
trooped گروه
troop گروه
batch گروه
groups گروه
mass گروه
cluster bombs گروه
clusters گروه
cluster گروه
host گروه
hosted گروه
hosting گروه
hosts گروه
platoon گروه
platoons گروه
flock گروه
cluster bomb گروه
masses گروه
massing گروه
team گروه
teams گروه
ring گروه
flocked گروه
g , series گروه ژ
concourses گروه
concourse گروه
many گروه
herds گروه
bevy گروه
schools گروه
school گروه
companies گروه
company گروه
multitude گروه
covey گروه
t group گروه T
attack group گروه تک
lot گروه
herding گروه
herded گروه
herd گروه
multitudes گروه
crowd گروه
crowds گروه
special interest group گروه
swarmed گروه
party گروه
corps گروه
congregation گروه
squads گروه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com