English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
regius professor استاد منصوب ازطرف پادشاه
Other Matches
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
king dom کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
appointees منصوب
appointee منصوب
installs منصوب نمودن
install منصوب نمودن
invests منصوب کردن
appointor منصوب کننده
invested منصوب کردن
instal منصوب نمودن
appointe منصوب کردن
investing منصوب کردن
invest منصوب کردن
installing منصوب نمودن
intromit جادادن منصوب کردن
nominee منصوب تعیین شده
put منصوب کردن واداشتن
nominees منصوب تعیین شده
putting منصوب کردن واداشتن
puts منصوب کردن واداشتن
withil ازطرف دیگر
parsonally ازطرف خود
on the other hand ازطرف دیگر
beside ازطرف دیگر
apart from that <adv.> ازطرف دیگر
edgeways ازطرف لبه
otherwise <adv.> ازطرف دیگر
on the other side <adv.> ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> ازطرف دیگر
by the same token <adv.> ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> ازطرف دیگر
alternatively <adv.> ازطرف دیگر
to put in منصوب کردن ارائه دادن
self-appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
instate برقرار کردن منصوب نمودن
self appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
hall mark نشان عیارکه ازطرف
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
matronymic اسم مشتق ازطرف مادر
pronunciamento بیانیهای که ازطرف شورشیان منتشرمیشود
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
dig in جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
self feeder ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
food stamp program برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
maestros استاد
professors استاد
instructors استاد
wright استاد
craftsmaster استاد
skilful استاد
instructor استاد
professor استاد
adept استاد
maestro استاد
gammadion چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
past masters استاد پیشین
past masters استاد قدیمی
elaborate ساخت استاد
elaborated ساخت استاد
adjoint معاون استاد
chess master استاد شطرنج
elaborates ساخت استاد
master workman استاد کار
master off استاد شمشیربازی
elaborating ساخت استاد
past master استاد قدیمی
past master استاد پیشین
tutored استاد راهنما
tutor استاد راهنما
tutors استاد راهنما
handy استاد در کارخود
handiest استاد در کارخود
handier استاد در کارخود
masters استاد شطرنج
master استاد شطرنج
masters ارباب استاد
mastered استاد شطرنج
mastered ارباب استاد
master ارباب استاد
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
practice makes perfect کارکن تا استاد شوی
grandmasters استاد بزرگ شطرنج
philologist استاد زبان شناسی
analyst استاد تجزیه روانکاو
analysts استاد تجزیه روانکاو
grandmaster استاد بزرگ شطرنج
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
As a university professor , his performance stank. طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
donnish وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
black belts کمربند سیاه استاد جودو
black belt کمربند سیاه استاد جودو
international master استاد بین المللی شطرنج
head of state پادشاه
constitutional monarch پادشاه
o king ای پادشاه
kingless بی پادشاه
queenconsort زن پادشاه
our sovereingn پادشاه
monarch پادشاه
Shah پادشاه
kings پادشاه
king پادشاه
queen زن پادشاه
potentate پادشاه
potentates پادشاه
queens زن پادشاه
Shahs پادشاه
sovereigns پادشاه
rex پادشاه
sovereign پادشاه
monarchs پادشاه
donning رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor stepped into the classroom. استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
to live in پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
donned رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor knows what he is talking about. استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
dons رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
don رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
regicide قتل پادشاه
regicides قتل پادشاه
sign manual امضا پادشاه
oberon پادشاه پریان
kingling پادشاه کوچک
fit for a king لایق پادشاه
rial پادشاه ملکه
king of england پادشاه انگلستان
kings palace کاخ پادشاه
kings palace قصر پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
ticket of leave سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
receiver ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
regent نماینده پادشاه رئیس
regents نماینده پادشاه رئیس
raja or rajah راجه-امیریا پادشاه
royal prerogative حق امتیاز ویژه پادشاه
privy seal مهر شخصی پادشاه
croesus کراسوس : پادشاه یونان
lord lieutenant نماینده پادشاه در ایالات
aeolus پادشاه تسالی یونان
king of birds پادشاه مرغان :دال
princess of the blood دختر یا نوه پادشاه
his britannic majesty اعلیحضرت پادشاه انگلستان
king's counsel قاضی دادگاه پادشاه
dauphiness عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
sovereignty اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
they attended the king ایشان درخدمت پادشاه بودند
the u states کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom کشوری که پادشاه داشته باشد
gordian وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
HMS مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
privy purse اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
kinglet پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
prince royal پسر ارشد پادشاه انگلیس
princessroyal بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
herod هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
dais سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
monarchical وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
royalty حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
infanta دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
priam پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
dauphin عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
the code of justinian مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
yeoman of the guard گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
kingmaker کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
queen dowager زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
infante جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
jacobite طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
eminent domain مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
strike pay حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
invests منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invest منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
following my lead یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
empires امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
Georgian architecture معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
romulus رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
homage اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
Desornamentado [سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
letters missive نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
agamemnon اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
koh i noor کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
appoint برقرار کردن منصوب کردن
appoints برقرار کردن منصوب کردن
lord chancellor بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com