Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
English
Persian
preparation
اماده سازی
preparations
اماده سازی
coaching
اماده سازی
Search result with all words
preparation
امادگی اماده سازی
preparations
امادگی اماده سازی
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
data preparation device
دستگاه اماده سازی داده
finishing paint
رنگ سازی اماده
forming of battery plates
اماده سازی صفحات باتری
interval trailing
تمرین استقامت و اماده سازی
Other Matches
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
handiest
اماده
handy
اماده
supplying
اماده
readies
اماده
handier
اماده
stocked
اماده
set
اماده
sets
اماده
setting up
اماده
yoi
اماده
supplied
اماده
readying
اماده
ready
اماده
prompt
اماده
readied
اماده
prompted
اماده
prompts
اماده
yare
اماده
supply
اماده
susceptible
اماده
fresh-
اماده
provided
اماده
fresh
اماده
in full fig
اماده
in store
اماده
in kelter
اماده
in gear
اماده
accoutrements
اماده
lief
اماده
in form
اماده
minded
اماده
ready made
اماده
freshest
اماده
accoutred
اماده
abler
اماده
in the saddle
اماده
equipped
اماده
stock
اماده
ready-made
اماده
ablest
اماده
make ready
اماده کردن
to gird up one's loins
اماده کارشدن
ripely
بطور اماده
readying
اماده کردن
alerted
اماده باش
bound
: اماده رفتن
indispose
اماده ساختن
to bargain for
منتظریا اماده
harnessing
اماده کردن
harnessed
اماده کردن
harness
اماده کردن
combat ready
اماده به رزم
detonative
اماده انفجار
to buckle oneself
اماده شدن
seaworthy
اماده دریا
alert
اماده باش
johnny on the sopt
حاضر و اماده
alerts
اماده باش
kelter
انتظام اماده
combat available
اماده به رزم
taut
اماده کار
to a. the ball
اماده انداختن
confect
اماده کردن
in gear
اماده حرکت
combat available
اماده به پرواز
beforehand
قبلا اماده
mission ready
اماده پرواز
setting up
اماده کردن
fledge
اماده پروازکردن
warlike
اماده جنگ
apt
متمایل اماده
readied
اماده کردن
preparatory
اماده کننده
ready for duty
اماده کار
ready for duty
اماده خدمت
pre treatment
اماده کردن
fine
بسیار اماده
sets
اماده کردن
draft
اماده کردن
set
اماده کردن
drafted
اماده کردن
drafts
اماده کردن
prompt to go
اماده رفتن
finest
بسیار اماده
fined
بسیار اماده
ready for operation
اماده کار
ready for use
اماده مصرف
ready mixed concrete
بتن اماده
giglet
دخترسبک که اماده
night boat
قایق اماده
preparation
اماده کردن
giglot
دخترسبک که اماده
insusceptible
غیر اماده
readies
اماده کردن
malcontents
اماده شورش
he is ready at excuses
اماده است
on tap
اماده کشیدن
preparations
اماده کردن
get ready
اماده کردن
ready service
اماده به کار
ready to die
اماده مردن
ready use
اماده مصرف
present
موجود اماده
presented
موجود اماده
presenting
موجود اماده
presents
موجود اماده
ready
اماده کردن
belay
اماده کردن
coach
اماده ساز
prepare
اماده کردن
rig
اماده شدن
action mission ship
ناو اماده
accommodates
اماده کردن
unlimber
اماده کردن
rigged
اماده شدن
prime
اماده کردن
coached
اماده ساز
coaches
اماده ساز
preparing
اماده کردن
obliging
اماده خدمت
transit mixed concrete
بتن اماده
prepares
اماده کردن
acceptancy
اماده قبول
malcontent
اماده شورش
at call
اماده فرمان
acoutre
اماده جنگ
provide
اماده کردن
bellicose
اماده بجنگ
primed
اماده کردن
rigs
اماده شدن
supplying
اماده کردن
to string up
اماده کردن
at or within call
اماده فرمان
accommodated
اماده کردن
battailous
اماده جنگ
to pickle a rod for
اماده کردن
aforehand
اماده راحت
supply
اماده کردن
accoutered
اماده جنگ
primes
اماده کردن
snug
اماده ومجهز
supplied
اماده کردن
provides
اماده کردن
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
prepares
اماده شدن ساختن
ready for duty
اماده انجام وفیفه
ready for assembly
اماده جهت نصب
standbys
به حال اماده بودن
set position
اماده در نقطه اغاز
refitting
دوباره اماده کارکردن
standby
به حال اماده بودن
ready to die
اماده برای مرگ
ready service
اماده به استفاده فوری
prepare
اماده شدن ساختن
on the line
هواپیمای اماده پرواز
ready mixed paints
رنگهای مخلوط اماده
alerting
اماده باش دادن
ready for use
اماده بهره برداری
warm up time
زمان اماده شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com