Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
impulsiveness
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
Other Matches
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
aerodynamic blockage thrust reverser
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
ingenuity
امادگی برای اختراع
accessibility
امادگی برای پذیرایی
distensibility
امادگی برای بادکردن
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
reagency
امادگی برای واکنش یا معرفی
opposability
امادگی برای روبرو گذاشتن
fluctuability
امادگی برای بالاوپایین رفتن
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
removability
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
communicativeness
امادگی برای رساندن خبر پرگویی
inseparability
عدم امادگی برای جدا شدن
insuperability
عدم امادگی برای از میان برداشتن
inerrability
معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
mission ready
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
irresponsiveness
عدم امادگی برای پاسخ دادن
ready solubility in water
امادگی برای زودحل شدن دراب
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
inductility
عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
put and take fishing
انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
condensability
قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
beta range
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
contractibility
قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
draw weight
نیروی لازم برای کشیدن زه
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
power house building
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
lift wire
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
nitro
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
lift strut
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air defense readiness
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
hydraulic lift
بلند کردن اب به نیروی اب
man power leveling
یکنواخت کردن نیروی انسانی
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
eviscerate
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
glide
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided
پرواز کردن بدون نیروی موتور
ingross
جمع اوری کردن نیروی خودی
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
glides
پرواز کردن بدون نیروی موتور
refreshes
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed
نیروی تازه دادن تقویت کردن
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
form
امادگی
coverings
امادگی
conditioning
امادگی
forms
امادگی
preparedness
امادگی
covers
امادگی
formed
امادگی
cover
امادگی
tautness
امادگی
susceptibility
امادگی
preparation
امادگی
kelter
امادگی
kelter or kilter
امادگی
penchant
امادگی
readiness
امادگی
proneness
امادگی
disposition
امادگی
qualification
امادگی
predispostion
امادگی
preparations
امادگی
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
man handle
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
state of alert
وضعیت امادگی
availability
زمان امادگی
physical fitness
امادگی جسمانی
peripheral
دوره امادگی
training camp
اردوی امادگی
reading readiness
امادگی خواندن
half way houses
خانههای امادگی
indisposedness
عدم امادگی
insusceptibility
عدم امادگی
peak up
در اوج امادگی
condition of readiness
شرایط امادگی
work out
تمرین امادگی
preparatory interval
دوره امادگی
unreadiness
عدم امادگی
vigilance
امادگی چالاکی
medical fitness
امادگی پزشکی
combat readiness
امادگی رزمی
reconditioning
تجدید امادگی
indisposition
عدم امادگی
readiness
امادگی رزمی
hot
امادگی کامل
hotter
امادگی کامل
liability to disease
تعهد امادگی
second degree of readiness
امادگی درجه دو
preparatory schools
اموزشگاه امادگی
hottest
امادگی کامل
erg
2- امادگی ذاتی
preparatory school
اموزشگاه امادگی
operational readiness
امادگی عملیاتی
law of readiness
قانون امادگی
indispositions
عدم امادگی
third degree of readiness
امادگی درجه سه
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
data set ready
امادگی مجموعه داده ها
materiel readiness
امادگی رزمی وسایل
condition code
کد وضعیت امادگی اقلام
condition of readiness
وضعیت امادگی رزمی
data terminal ready
امادگی ترمینال داده
lurches
امادگی شکست فاحش
readiness category
نوع امادگی رزمی
preparations
امادگی اماده سازی
habilitation
لباس پوشاندن امادگی
fourth degree of readiness
امادگی درجه چهار
physical fitness
امادگی عمومی جسمانی
lurch
امادگی شکست فاحش
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
lurched
امادگی شکست فاحش
combat ready
دارای امادگی رزمی
operational performance category
طبقه امادگی عملیاتی
lurching
امادگی شکست فاحش
flyable dud
بدون امادگی رزمی
readiness
اماده باش امادگی
peripheral course
دوره امادگی نظامی
operational performance category
امادگی عملیاتی از طبقه
preparation
امادگی اماده سازی
readiness category
درجه امادگی رزمی
level of readiness
سطح امادگی رزمی
haemophillia
امادگی بخون رفتن زیاد
sight-reading
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads
بدون امادگی قبلی اجراکردن
teachability
امادگی جهت یاد گرفتن
flight readiness firing
ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
snug down
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
army ready material program
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
materiel readiness
میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
war footing
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
dtr
Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
plea of tender
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com