Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
field privilege
امتیاز فیلد
Other Matches
key
ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM
ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
rugby point
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
fields
فیلد
field
فیلد
fielded
فیلد
control field
فیلد کنترل
data field
فیلد داده ها
repeating field
فیلد مکرر
field template
قالب فیلد
field template
الگوی فیلد
field name
نام فیلد
derived field
فیلد مشتق
card field
فیلد کارت
calculated field
فیلد محاسبه
chain field
فیلد اتصال
field definition
تعریف فیلد
sort field
فیلد مرتب سازی
explicit reference
خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
field
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fields
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
lengths
تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
length
تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
fielded
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
marker
کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
markers
کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
fielding
ترتیب محل دهی فیلد در یک رکورد و فایل
constants
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
fielded
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fields
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
addressing
دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
knowledge
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
field
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
delimit
فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
delimits
فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimiting
فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
delimiting
فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimited
فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
delimited
فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimit
فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
member
1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
members
1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
delimits
فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
immediate
دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
minor sort key
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
four address instruction
دستور برنامه که حاوی چهار آدرس است در فیلد آدرس
relational database
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database management system
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
major sort key
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
aggregate
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregates
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
pre-eminence
امتیاز
franchise
امتیاز
scorelines
خط امتیاز
franchises
امتیاز
scoreline
خط امتیاز
act of grace
امتیاز
advantage
امتیاز
francs
امتیاز
franc
امتیاز
ad
امتیاز
lease
امتیاز
licence
امتیاز
licences
امتیاز
licenses
امتیاز
pas
امتیاز
privilege
امتیاز
royalty
حق امتیاز
leases
امتیاز
charter
امتیاز
chartering
امتیاز
ads
امتیاز
prominence
امتیاز
distinction
امتیاز
distinctions
امتیاز
prerogatives
امتیاز
prerogative
امتیاز
point
امتیاز
runs
یک امتیاز
run
یک امتیاز
charters
امتیاز
rectum
امتیاز
rectums
امتیاز
royalties
حق امتیاز
crediting
امتیاز
concessions
امتیاز
credits
امتیاز
upper hand
امتیاز
concession
امتیاز
pre eminence
امتیاز
credited
امتیاز
plus
امتیاز
game bird
یک امتیاز
credit
امتیاز
scoreless
بی امتیاز
scored
امتیاز
scores
امتیاز
exclusiveness
امتیاز
chartered
امتیاز
prominency
امتیاز
priviege
امتیاز
score
امتیاز
flags
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flag
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
scoreless
بدون امتیاز
grantee
صاحب امتیاز
double figures
امتیاز دو رقمی
decision
برنده با امتیاز
decisions
برنده با امتیاز
set point
اخرین امتیاز
win on points
پیروزی با امتیاز
foot score line
خط امتیاز انتهایی
score sheet
برگ امتیاز
worst
امتیاز اوردن
game point
امتیاز پایانی
privileged
امتیاز دار
privileged
دارای امتیاز
awarding of points
امتیاز دادن
magna cum laude
با امتیاز زیاد
chalk up
کسب امتیاز
concession deed
امتیاز نامه
concessionary agreement
امتیاز نامه
concessionaire
صاحب امتیاز
concessionary
صاحب امتیاز
concessioner
صاحب امتیاز
differentia
وجه امتیاز
headstart
امتیاز در شروع
worst-
امتیاز اوردن
precedency
امتیاز سابقه
licence owner
صاحب امتیاز
prerogative
حق یا امتیاز ویژه
perfect score
امتیاز کامل
prerogatives
حق یا امتیاز ویژه
outpoint
برنده با امتیاز
maritime lien
امتیاز دریایی
insurance
امتیاز مطمئن
loss on points
باخت با امتیاز
law of advantage
قانون امتیاز
ace
امتیاز سرویس
loved
امتیاز صفر
converted
امتیاز گرفتن
go-ahead
امتیاز برتر
precedence
امتیاز سابقه
patent
امتیاز نامه
preferential
امتیاز دهنده
match points
اخرین امتیاز
patents
امتیاز نامه
love
امتیاز صفر
match point
اخرین امتیاز
aces
امتیاز سرویس
patenting
امتیاز نامه
oddest
امتیاز دادن
convert
امتیاز گرفتن
patented
امتیاز نامه
converting
امتیاز گرفتن
converts
امتیاز گرفتن
loves
امتیاز صفر
odder
امتیاز دادن
odd
امتیاز دادن
perfect game
باحداکثر 003 امتیاز
To score points.
امتیاز آوردن ( ورزش )
patented
دارای حق امتیاز امتیازی
deciding
امتیاز سرنوشت ساز
oddsmaker
تعیین کننده امتیاز
franchises
ازادی حق انتخاب امتیاز
ducks
اخراج توپزن بی امتیاز
franchise
ازادی حق انتخاب امتیاز
duck
اخراج توپزن بی امتیاز
licensees
صاحب جواز یا امتیاز
ducked
اخراج توپزن بی امتیاز
prerogatives
امتیاز مخصوص حق ارثی
duckings
اخراج توپزن بی امتیاز
licensee
صاحب جواز یا امتیاز
handicaps
امتیاز دادن اشکال
bowling average
معدل امتیاز بازیگربولینگ
brassage
حق امتیاز سکه زدن
break one's duck
کسب نخستین امتیاز
draw first blood
کسب نخستین امتیاز
equaliser
امتیاز مساوی کننده
ice
امتیاز سرنوشت ساز
circuit clout
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
in the hole
<idiom>
امتیاز پایین صفر
bowled for a duck
باختن بازیگر بی امتیاز
handicap
امتیاز دادن اشکال
To gain an advantage.
کسب امتیاز کردن
indult
اجازه نامه امتیاز
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
patent
دارای حق امتیاز امتیازی
home court advantage
امتیاز بازی در خانه
privileged
دارای امتیاز یا حق ویژه
high run
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
To keep the score.
حساب امتیاز رانگاهداشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com