Total search result: 201 (22 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
rugby point |
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه |
|
|
Other Matches |
|
point after touchdown |
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان] |
badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
goal light |
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار |
handicaps |
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی |
handicap |
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی |
rugby point |
3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی |
lawn bowling point |
یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف |
magic number |
امتیاز لازم برای قهرمانی |
try for point |
تلاش برای کسب امتیاز |
One point for you. |
یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو. |
match points |
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه |
match point |
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه |
free handicap |
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها |
hand |
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز |
boundary |
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی |
handing |
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز |
boundaries |
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی |
carrying |
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز |
carries |
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز |
rugby point |
3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا |
carry |
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز |
carried |
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز |
steals |
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز |
par |
حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف |
blocked |
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین |
shut out <idiom> |
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن |
steal |
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز |
block |
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین |
blocks |
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین |
nursed |
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی |
nurses |
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی |
best ball |
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز |
winter book |
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد |
nurse |
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی |
paced |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
setup |
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد |
pace |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
paces |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
overtime |
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز |
try |
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف |
tries |
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف |
collar |
کسب اسان امتیاز ضربه |
collars |
کسب اسان امتیاز ضربه |
par in |
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده |
bogies |
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد |
bogeys |
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد |
bogey |
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد |
split the uprights |
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن |
off break |
کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست |
bye |
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن |
byes |
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن |
handicaps |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
handicap |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
gather shot |
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول |
hit |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
hitting |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
hits |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
slot |
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب |
inverter |
دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن |
smother |
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی |
smothers |
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی |
smothered |
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی |
smothering |
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی |
slotting |
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب |
slots |
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب |
communicativeness |
امادگی برای رساندن خبر پرگویی |
flopped |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
flop |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
flopping |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
flops |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
kiosks |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
kiosk |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
attacks |
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت |
gun |
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات |
guns |
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات |
attack |
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت |
attacked |
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت |
ttl |
استفاده از طراحی TTL و قط عات برای پیاده سازی مدارهای منط قی و دروازه ها |
francs |
امتیاز |
game bird |
یک امتیاز |
priviege |
امتیاز |
upper hand |
امتیاز |
franc |
امتیاز |
advantage |
امتیاز |
franchises |
امتیاز |
pre-eminence |
امتیاز |
concessions |
امتیاز |
chartering |
امتیاز |
charters |
امتیاز |
leases |
امتیاز |
concession |
امتیاز |
ads |
امتیاز |
scorelines |
خط امتیاز |
act of grace |
امتیاز |
ad |
امتیاز |
privilege |
امتیاز |
pre eminence |
امتیاز |
scoreline |
خط امتیاز |
distinction |
امتیاز |
charter |
امتیاز |
distinctions |
امتیاز |
chartered |
امتیاز |
scoreless |
بی امتیاز |
score |
امتیاز |
scored |
امتیاز |
scores |
امتیاز |
franchise |
امتیاز |
prominence |
امتیاز |
rectums |
امتیاز |
prerogative |
امتیاز |
point |
امتیاز |
prerogatives |
امتیاز |
pas |
امتیاز |
runs |
یک امتیاز |
run |
یک امتیاز |
rectum |
امتیاز |
royalties |
حق امتیاز |
royalty |
حق امتیاز |
exclusiveness |
امتیاز |
plus |
امتیاز |
licence |
امتیاز |
credited |
امتیاز |
crediting |
امتیاز |
prominency |
امتیاز |
credits |
امتیاز |
licences |
امتیاز |
licenses |
امتیاز |
lease |
امتیاز |
credit |
امتیاز |
putted |
ضربه برای انداختن به سوراخ |
putts |
ضربه برای انداختن به سوراخ |
kickable |
اسان برای ضربه زدن با پا |
putt |
ضربه برای انداختن به سوراخ |
winner's circle |
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه |
concessionary |
صاحب امتیاز |
differentia |
وجه امتیاز |
grantee |
صاحب امتیاز |
game point |
امتیاز پایانی |
decision |
برنده با امتیاز |
go-ahead |
امتیاز برتر |
decisions |
برنده با امتیاز |
concessionaire |
صاحب امتیاز |
privileged |
امتیاز دار |
headstart |
امتیاز در شروع |
concessioner |
صاحب امتیاز |
double figures |
امتیاز دو رقمی |
match points |
اخرین امتیاز |
preferential |
امتیاز دهنده |
loss on points |
باخت با امتیاز |
maritime lien |
امتیاز دریایی |
oddest |
امتیاز دادن |
odder |
امتیاز دادن |
match point |
اخرین امتیاز |
magna cum laude |
با امتیاز زیاد |
chalk up |
کسب امتیاز |
licence owner |
صاحب امتیاز |
privileged |
دارای امتیاز |
converts |
امتیاز گرفتن |
converting |
امتیاز گرفتن |
converted |
امتیاز گرفتن |
convert |
امتیاز گرفتن |
outpoint |
برنده با امتیاز |
precedence |
امتیاز سابقه |
perfect score |
امتیاز کامل |
prerogative |
حق یا امتیاز ویژه |
awarding of points |
امتیاز دادن |
precedency |
امتیاز سابقه |
odd |
امتیاز دادن |
win on points |
پیروزی با امتیاز |
concession deed |
امتیاز نامه |
concessionary agreement |
امتیاز نامه |
aces |
امتیاز سرویس |
set point |
اخرین امتیاز |
insurance |
امتیاز مطمئن |
prerogatives |
حق یا امتیاز ویژه |
patent |
امتیاز نامه |
patented |
امتیاز نامه |
field privilege |
امتیاز فیلد |
patenting |
امتیاز نامه |
score sheet |
برگ امتیاز |
scoreless |
بدون امتیاز |
patents |
امتیاز نامه |
foot score line |
خط امتیاز انتهایی |
ace |
امتیاز سرویس |
law of advantage |
قانون امتیاز |
worst- |
امتیاز اوردن |
worst |
امتیاز اوردن |
loved |
امتیاز صفر |
loves |
امتیاز صفر |
love |
امتیاز صفر |
address |
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری |
addresses |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
addressed |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
glossarist |
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر |
assists |
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ |
assist |
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ |
assisted |
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ |
assisting |
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ |
royal prerogative |
حق امتیاز ویژه پادشاه |
software license |
امتیاز نرم افزار |