English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
plant mixing امیختن در کارخانه
Other Matches
blend امیختن
intermingling با هم امیختن
synthesized امیختن
synthesize امیختن
synthesises امیختن
synthesised امیختن
interlard امیختن
intermixing در هم امیختن
admix امیختن
synthesising امیختن
mell امیختن
incorporating امیختن
synthesizing امیختن
intermingles با هم امیختن
intermingled با هم امیختن
brewed امیختن
brew امیختن
blends امیختن
immix در هم امیختن
inosculate امیختن
interblend در هم امیختن
interblend امیختن
fused امیختن
intermingle با هم امیختن
fuse امیختن
incorporates امیختن
mingle امیختن
mingling امیختن
meddle امیختن
incorporate امیختن
meddled امیختن
brews امیختن
meddles امیختن
mix امیختن
amalgamates امیختن
synthetize امیختن
to stir up امیختن
mixes امیختن
mingles امیختن
to alloy gold with copper امیختن
combines امیختن
combine امیختن
synthesizes امیختن
amalgamate امیختن
amalgamated امیختن
mingled امیختن
amalgamating امیختن
combining امیختن
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
oxygenate اکسیژن امیختن
interwove باهم امیختن
oxygenates اکسیژن امیختن
commingle بهم امیختن
oxygenated اکسیژن امیختن
inviscate باچیزچسبناک امیختن
oxygenating اکسیژن امیختن
shuffles بهم امیختن
interweave باهم امیختن
shuffle بهم امیختن
shuffled بهم امیختن
shuffling بهم امیختن
interweaving باهم امیختن
carbonation عمل امیختن با
carburet باذغال امیختن
knead سرشتن امیختن
kneaded سرشتن امیختن
fuse فیوزدارکردن امیختن
kneading سرشتن امیختن
kneads سرشتن امیختن
interweaves باهم امیختن
coalescing بهم امیختن
coalesces بهم امیختن
sulfuret با گوگرد امیختن
scrambled درهم امیختن
inviscade با چسب امیختن
scrambling درهم امیختن
sulfurate با گوگرد امیختن
scramble درهم امیختن
mixing in place امیختن در جا مخلوط در جا
oxygenize با اکسیژن امیختن
folds بهم امیختن
folded بهم امیختن
fold بهم امیختن
sentimentalize با احساسات امیختن
intermix بهم امیختن
interlace در هم امیختن در هم بافتن
interfusion بهم امیختن
coalesced بهم امیختن
coalesce بهم امیختن
scrambles درهم امیختن
fused فیوزدارکردن امیختن
womanize بازنان امیختن
immingle درهم امیختن
mix امیختن مخلوط کردن
compound : ترکیب کردن امیختن
mixing بهم زدن امیختن
sulfate با اسید سولفوریک امیختن
compounded : ترکیب کردن امیختن
compounds : ترکیب کردن امیختن
grade جورکردن باهم امیختن
grades جورکردن باهم امیختن
sulphate با اسید سولفوریک امیختن
mixes امیختن مخلوط کردن
conjugate درهم امیختن توام
interfuse بهم امیختن افشاندن
intermix در هم امیختن با هم مخلوط کردن
attemper نرم کردن امیختن
loading امیختن موادخارجی به شراب
pepsinate با جوهر گوارنده امیختن
aluminum coating by spraying amalgamate روکش الومینیوم کردن امیختن
sectarianize با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
insalivate با خدو اغشتن با بزاق امیختن
immingle بهم امیختن مخلوط کردن
barbarize با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
to mull a mull of داغ کردن و امیختن باادویه و قند
premix قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
miscibility قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
house work کارخانه
shop کارخانه
worked کارخانه
work کارخانه
workplaces کارخانه
factory-spun نخ کارخانه ای
workplace کارخانه
shops کارخانه
works کارخانه
workhouse کارخانه
workhouses کارخانه
manufactory کارخانه
coopery کارخانه
shopped کارخانه
plant کارخانه
factory کارخانه
factories کارخانه
plants کارخانه
lard to butter جازدن کره بوسیله امیختن باچربی هاو روغنهای دیگرمانند پیه خوک
mills کارخانه نورد
works inspector بازرس کارخانه
installation کارخانه نصب
pilot plant کارخانه نمونه
installations کارخانه نصب
plant construction ساختمان کارخانه
sirenic سوت کارخانه
smelting plant کارخانه ذوب
smeltery کارخانه گدازگری
plant mixing اختلاط در کارخانه
power house کارخانه برق
works superintendent مدیر کارخانه
manufactoring plant کارخانه تولیدی
packingplant کارخانه کنسروسازی
generating station کارخانه برق
ice plant کارخانه یخ ساز
sheds کارخانه سرپوشیده
shedding کارخانه سرپوشیده
manufacturing کارخانه دار
industrialists کارخانه دار
industrialist کارخانه دار
studios کارگاه کارخانه
studio کارگاه کارخانه
gasworks کارخانه گاز
lock out تعطیل کارخانه
manufaturer صاحب کارخانه
shed کارخانه سرپوشیده
packinghouse کارخانه کنسروسازی
generating plant کارخانه برق
mill کارخانه نورد
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
out <adv.> بیرون از کارخانه
manufacturers صاحب کارخانه
electric plant کارخانه برق
breweries کارخانه ابجوسازی
cast steel plant کارخانه فولادریزی
manufacturer صاحب کارخانه
sirens سوت کارخانه
plant نبات کارخانه
cut back تعطیل کارخانه
siren سوت کارخانه
car factory کارخانه خودروسازی
bookbindery کارخانه صحافی
spinning factory کارخانه نخ ریسی
cotton factory کارخانه نخ ریسی
plants نبات کارخانه
copper smelting plant کارخانه ذوب مس
brewery کارخانه ابجوسازی
cement plant کارخانه سیمان
fulling mill کارخانه قصاری
spinning کارخانه نخریسی
power stations کارخانه برق
gas works کارخانه گاز
power station کارخانه برق
chimney stalk دودکش کارخانه
ex factory تحویل در کارخانه
factory chimney دودکش کارخانه
cotton mill کارخانه نخ ریسی
ex mill تحویل در کارخانه
ship yard کارخانه کشتی سازی
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
plant محل کارخانه یا کارگاه
ashery کارخانه نمک قلیاسازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com