English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English Persian
channel انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channeled انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channeling انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channelled انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channels انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
Other Matches
change of station انتقال تعویض محل خدمت
shiftable قابل تعویض یا انتقال
post knotting پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
career شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
wait on خدمت رسیدن و خدمت کردن
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
wait upon پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
switches تعویض جا
substitution تعویض
interchange تعویض
interchanged تعویض
interchanges تعویض
switchover تعویض
interchanging تعویض
substituent تعویض
switches تعویض
swapping تعویض
rotation تعویض
shifted تعویض
switch تعویض جا
stage set تعویض سن
switched تعویض
shift تعویض
resignation تعویض
resignations تعویض
switch تعویض
switched تعویض جا
shifts تعویض
refill تعویض
quid pro quo تعویض
line feed تعویض خط
replaced تعویض
replace تعویض
replacements تعویض
refills تعویض
refilling تعویض
quid pro quos تعویض
refilled تعویض
replaces تعویض
replacement تعویض
replacing تعویض
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
replacements تعویض یکانها
request substitution تقاضای تعویض
exchange point نقطه تعویض
oil change تعویض روغن
restaging تعویض محل
subs تعویض بازیگر
pole changing تعویض قطب
changer تعویض کننده
alternates تعویض متناوب
alternated تعویض متناوب
alternate تعویض متناوب
commutating switch کلید تعویض
substitutable قابل تعویض
direct exchange تعویض باداغی
replacement cost هزینه تعویض
shifter تعویض کننده
frequency changing تعویض فرکانس
alternation تعویض قطب
turn over برگردان تعویض
symmetrical exchange تعویض قرینه
line feed تعویض سطر
replaceable قابل تعویض
substitutionary تعویض جانشینی
interchange circuit مدار تعویض
substituting تعویض بازیگر
interchangeability قابلیت تعویض
sub تعویض بازیگر
substitute تعویض بازیگر
lead through تعویض سرپرست
line replacement تعویض خط جبهه
illumination change تعویض روشنایی
adjournments برخاست تعویض
adjournment برخاست تعویض
replacement تعویض قطعه
maintenance تعویض قط عات و...
replacement تعویض یکانها
replacements تعویض قطعه
fungibility قابلیت تعویض
fungible قابل تعویض
relief in place تعویض در محل
refillable قابل تعویض
substituted تعویض بازیگر
changed تعویض مبادله
interchangeable قابل تعویض
changes تعویض مبادله
shift تعویض کردن
modification تعویض مدل
alteration تعویض کردن
rotation تعویض محل
change تعویض مبادله
supplanted تعویض کردن
to shift تعویض کردن
substitution تعویض جانشینی
rotation تعویض یکانها
supplant تعویض کردن
relieving تعویض نگهبانی
relieves تعویض نگهبانی
relieve تعویض نگهبانی
replacer تعویض کننده
change court تعویض زمین
foreign exchange تعویض خارجی
shifts تعویض کردن
shifts نوبت تعویض
supplants تعویض کردن
supplanting تعویض کردن
shift نوبت تعویض
changing تعویض مبادله
shifted نوبت تعویض
shifted تعویض کردن
automatic carriage تعویض خودکار
exchanges مبادله کردن تعویض
shift colors پرچم را تعویض کنید
shift colors تعویض پرچم ناو
irreplaceable غیر قابل تعویض
replace چیزی را تعویض کردن
exchanging مبادله کردن تعویض
switch over تعویض کردن برق
putting تعویض کردن انداختن
replaced چیزی را تعویض کردن
renewable fuse فیوز تعویض پذیر
replacing چیزی را تعویض کردن
relief in place تعویض یکانها در محل
linear amplifier تعویض کننده خطی
replaces چیزی را تعویض کردن
put تعویض کردن انداختن
puts تعویض کردن انداختن
line feed character دخشه تعویض پذیر
substituting تعویض کردن جابجاکردن
gear change box جعبه تعویض دنده
exchangeable disk دیسک قابل تعویض
aircraft handover تعویض کنترل هواپیما
anastrophe تعویض کلمات یک عبارت
pole changer تعویض کننده قطب
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
broadband exchange تعویض پهن باند
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
change of service تعویض سرویس والیبال
exchange مبادله کردن تعویض
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
substituting تعویض جانشین کردن
substituted تعویض کردن جابجاکردن
substituted تعویض جانشین کردن
new line character دخشه تعویض سطر
substitute تعویض کردن جابجاکردن
substitute تعویض جانشین کردن
exchanged مبادله کردن تعویض
noninterchanging states حالتهای تعویض نشدنی
pole changing switch کلید تعویض قطب
substituent قابل تعویض توکیلی
substitutive وابسته به تعویض یا جابجاسازی
on service سر خدمت
on duty سر خدمت
sorb خدمت
duty خدمت
office خدمت
offices خدمت
serviced خدمت
service خدمت
nineteen علامت تعویض دروازه بان
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
nineteens علامت تعویض دروازه بان
switch تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
direct exchange items اقلام قابل تعویض مستقیم
interchangeable bearing shells پوسته قابل تعویض یاطاقان
CD دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
CDs دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
lf تعویض سطر تغذیه کاغذ
switches تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
carriage return تعویض سطر Return/Enter
switched تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
data break تاریخ تعویض کلید رمز
tiring room محل تعویض لباس هنرپیشه
tiring house محل تعویض لباس هنرپیشه
pole changing motor موتور با قطبهای قابل تعویض
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com