Total search result: 236 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
there |
ان مکان |
|
|
Search result with all words |
|
barnstorm |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstormed |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorming |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorms |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
redeployment |
تغییر مکان دادن یکانها |
queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
part |
مکان |
clearing |
مکان مسطح |
clearings |
مکان مسطح |
location |
مکان |
location |
مکان یابی |
locations |
مکان |
locations |
مکان یابی |
poke |
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص |
poked |
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص |
pokes |
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص |
poking |
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص |
move |
پیشنهاد کردن تغییر مکان |
move |
نقل مکان |
move |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
moved |
پیشنهاد کردن تغییر مکان |
moved |
نقل مکان |
moved |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
moves |
پیشنهاد کردن تغییر مکان |
moves |
نقل مکان |
moves |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
space |
مکان |
spaces |
مکان |
except |
مکان دهی و ادغام شامل نیست |
forth |
دور از مکان اصلی جلو |
shift |
تغییر مکان |
shift |
تغییر مکان انتقال |
shifted |
تغییر مکان |
shifted |
تغییر مکان انتقال |
shifts |
تغییر مکان |
shifts |
تغییر مکان انتقال |
disposition |
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان |
stack |
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند |
stacked |
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند |
stacks |
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند |
place |
جا مکان |
place |
مکان موقع |
place |
مکان |
places |
جا مکان |
places |
مکان موقع |
places |
مکان |
placing |
جا مکان |
placing |
مکان موقع |
placing |
مکان |
locate |
مستقر ساختن مکان یابی کردن |
located |
مستقر ساختن مکان یابی کردن |
locates |
مستقر ساختن مکان یابی کردن |
locating |
مستقر ساختن مکان یابی کردن |
retrieval |
مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده |
sketching |
روش گرافیک کامپیوتری که در ان دنبالهای از خطوط درطول مسیر مکان نما رسم شده یا طراحی می گردند |
dragging |
روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند |
peek |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peeked |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peeking |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peeks |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
spot |
مکان |
spots |
مکان |
purlieus |
مکان جا |
addressing |
روشی که بخشی از حافظه مکان دهی میشود |
addressing |
مکان دهی به کلمه داده ذخیره شده در حافظه با استفاده از آدرس مطلق آن |
mobility |
قابلیت نقل مکان |
cursor |
مکان نما |
cursors |
مکان نما |
site |
مکان |
sited |
مکان |
sites |
مکان |
tablet |
مکان نما روی صفحه |
tablets |
مکان نما روی صفحه |
grid |
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند |
grids |
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند |
arm |
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک |
rudder |
مکان عمودی متحرک |
rudders |
مکان عمودی متحرک |
localities |
موضع مکان |
localities |
محل مخصوص مکان جغرافیایی |
locality |
موضع مکان |
locality |
محل مخصوص مکان جغرافیایی |
universe |
کون و مکان دهر |
flat |
تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند |
flattest |
تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند |
migration |
نقل مکان نقل مکان کردن |
nowhere |
در هیچ مکان |
elevator |
مکان افقی متحرک |
elevators |
مکان افقی متحرک |
stabilisers |
مکان |
stabilizer |
مکان |
displacement |
جابجاشدگی تغییر مکان |
displacement |
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان |
displacement |
تغییر مکان |
displacement |
اختلاف مکان تغییر مکان |
stead |
مکان |
facility |
مکان ساختمان |
Other Matches |
|
left shift |
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود |
cross hairs |
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
angular travel |
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان |
locus |
مکان |
illocal |
بی مکان |
response position |
مکان جواب |
memory location |
مکان حافظه |
screen position |
مکان صفحه |
sign position |
مکان علامت |
storage location |
مکان انباره |
change of place |
تغییر مکان |
displeacement of water |
تغییر مکان اب |
displaciment |
تغییر مکان |
displaciment |
تفاوت مکان |
public place |
مکان عمومی |
place learning |
مکان اموزی |
loci |
مکان هندسی |
otherwhere |
در مکان دیگر |
nowheres |
در هیچ مکان |
locative |
دال بر مکان |
print position |
مکان چاپ |
adverb of place |
فرف مکان |
left shift |
تغییر مکان به چپ |
topography |
مکان نگاری |
place of honor |
مکان پر افتخار |
location counter |
مکان شمار |
locus |
مکان هندسی |
ubiety |
کیفیت مکان |
storage location |
مکان ذخیره |
topographer |
مکان نگار |
topology |
مکان شناسی |
unit position |
مکان واحد |
topologist |
مکان شناس |
locate mode |
باب مکان یابی |
locus of centres |
مکان هندسی مرکزها |
cyclic shift |
تغییر مکان چرخهای |
cursor control |
کنترل مکان نما |
die shift |
تغییر مکان حدیده |
doppler shift |
تغییر مکان دوپلری |
end around shift |
تغییر مکان دورگشتی |
fleche |
نقل مکان شمشیرباز |
horizontal stabilizer |
مکان افقی ثابت |
drilling position |
مکان مته کاری |
location of industry |
تعیین مکان صنعت |
location theory |
نظریه تعیین مکان |
whereabout |
حدود تقریبی مکان |
topological psychology |
روانشناسی مکان نگر |
protected location |
مکان حفافت شده |
transmigrator |
نقل مکان کننده |
red shift |
تغییر مکان سرخ |
toponymic |
وابسته به مکان نامی |
ring shift |
تغییر مکان حلقهای |
shift out |
تغییر مکان به بیرون |
shift register |
ثبات تغییر مکان |
piston displacement |
تغییر مکان پیستون |
permanent change of station |
تغییر مکان دایمی |
position vector |
بردار مکان [ریاضی] |
position |
بردار مکان [ریاضی] |
location vector |
بردار مکان [ریاضی] |
logic shift |
تغییر مکان منطقی |
logical shift |
تغییر مکان منطقی |
mental topography |
مکان نگاری ذهن |
radius vector |
بردار مکان [ریاضی] |
sides way |
تغییر مکان جانبی |
current location counter |
شمارنده مکان فعلی |
arithmetic shift |
تغییر مکان حسابی |
locus |
مکان هندسی مرکزها |
flitting |
نقل مکان کردن |
flitted |
نقل مکان کردن |
flits |
نقل مکان کردن |
flit |
نقل مکان کردن |
circular shift |
تغییر مکان دایرهای |
components of displacement |
مولفههای تغییر مکان |
circular shift |
تغییر مکان حلقوی |
topography |
مکان نگاری مساحی |
crusor arrows |
پیکانهای مکان نما |
cursor movement keys |
کلیدهای حرکت مکان نما |
right shift |
تغییر مکان به سمت راست |
dp |
بی مکان ومنزل تبعید شده |
output per unit of displacement |
توان در واحد تغییر مکان |
removal |
برطرف سازی نقل مکان |
on the move <idiom> |
حرکت از مکانی به مکان دیگر |
cursor control keys |
کلیدهای کنترل مکان نما |
echeloned displacement |
تغییر مکان رده برده |
statip shift register |
ثبات تغییر مکان ایستا |
support movement |
تغییر مکان تکیه گاه |
dynamic shift register |
ثبات تغییر مکان پویا |
colocate |
دریک مکان قرار دادن |
accomodation |
وسایل آسایش واستراحت جا و مکان |
topology |
مکان شناسی وضعیت جغرافیایی |
toponymy |
ذکر اسامی نواحی مکان نامی |
columnar transposition |
تغییر مکان دادن عوامل در ستون |
topographic |
وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری |
high line |
پل طنابی نقل مکان بین ناوها |
to take a run-up |
با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن |
pesthole |
مکان مستعد برای بیماری واگیر |
end in itself <idiom> |
مکان کافی برای راحت بودن |
horizontal tab |
حرکت مکان نما به صورت افقی |
cursor tracking |
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش |
rate joystick |
سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما |
ES IS |
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند |
debug |
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات |
coextensive |
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته |
debugged |
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات |
debugs |
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات |
illuviate |
در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن |
circle of position |
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر |
run-up [start-up] |
نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش] |
Phone Dialer |
امکانی در ویندوز که به کاربرد مکان شماره گیری از کامپیوتر خود میدهد |
bot |
Begining-Of-Tape علامت شروع مکان صبط اطلاعات روی نوار مغناطیسی |
adaptive channel allocation |
تامین کانالهای ارتباطی طبق نیاز به جای استفاده از یک مکان دهی ثابت |
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates. |
مطالب ارایه شده او [مرد] در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود. |
tracking symbol |
علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد |
gaps |
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی |
gap |
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی |
wats |
Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد |
groupies |
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند |
groupie |
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند |
multipass overlap |
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی |
pitch line |
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود |
rubber banding |
قابلیتی از CAD که به یک مولفه اجازه میدهد تا درطول صفحه نمایش بوسیله قلم الکترونیکی یا دستگاه ماوس به مکان مورد نظرکشیده شود |
high resolution bit mapped display |
تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش |
refresh buffer |
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند |
left justification |
تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد |
intransit |
در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال |
overlaps |
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند. |
overlapped |
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند. |
overlap |
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند. |
push up list |
لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند |
storage location |
مکان انباره محل انباره |
shift instruction |
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی |
rug names |
اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.] |