English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
sidelap بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
Other Matches
side overlap پوشش جانبی عکس هوایی
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
bells and whistles خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
lateral gain پوشش جانبی زمین درعکاسی هوایی
peripheral مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
side effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
overlaps پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlap پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlapped پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
automatic trim روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
by-effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
byeffect عوارض جانبی [اثر جانبی]
fall-out [side effect] عوارض جانبی [اثر جانبی]
secondary effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
adverse reaction عوارض جانبی [اثر جانبی]
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
flank observation دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
accessory جانبی
laterad جانبی
bilateral دو جانبی
fall-out [side effect] اثر جانبی
sidelong جانبی
lateral جانبی
secondary effect اثر جانبی
by-effect اثر جانبی
contour line خط جانبی
adverse reaction اثر جانبی
spillover effect اثر جانبی
byeffect اثر جانبی
oblique fire اتش جانبی
lateral buckling کمانکش جانبی
accessory وسیله جانبی
flank speed سرعت جانبی
sideband باندهای جانبی
auxiliary equipment تجهیزات جانبی
peripherals دستگاههای جانبی
dorsolateral پشتی و جانبی
side view نمای جانبی
side reaction واکنش جانبی
cross wind باد جانبی
aisles جانبی صحن
lateral shifts حرکت جانبی
peripheral دستگاه جانبی
side-effects اثر جانبی
side effect اثر جانبی
side-effects نتیجه جانبی
input/output وسیله جانبی
wing wall دیواره جانبی
side chain زنجیر جانبی
side group گروه جانبی
ventrolateral بطنی و جانبی
side friction اصطکاک جانبی
side circuit مدار جانبی
byeffect عوارض جانبی
side effect نتیجه جانبی
side-effect اثر جانبی
side-effect نتیجه جانبی
i/o وسیله جانبی
spillover effects آثار جانبی
adverse reactions اثرهای جانبی
spillover effect نتیجه جانبی
secondary effect نتیجه جانبی
fall-out [side effect] نتیجه جانبی
byeffect نتیجه جانبی
by-effect نتیجه جانبی
adverse reaction نتیجه جانبی
secondary effects اثرهای جانبی
trilaterality حالت سه جانبی
ancillary equipment تجهیزات جانبی
by-effects اثرهای جانبی
byeffects اثرهای جانبی
lateral yield له شدگی جانبی
ancillary equipment وسیله جانبی
side effects آثار جانبی
secondary effects آثار جانبی
by-effects آثار جانبی
adverse reactions آثار جانبی
spillover effects اثرهای جانبی
byeffects آثار جانبی
lateral shifts تغییرات جانبی
side effects اثرهای جانبی
lateral pressure فشار جانبی
lateral surface سطح جانبی
aisle جانبی صحن
end gable نمای جانبی
lateral fissure شیار جانبی
laterality برتری جانبی
lateral dominance برتری جانبی
lateral dispersion پراکندگی جانبی
marginal bund خاکریز جانبی
sidelooking airborne radar رادار جانبی
unit وسیله جانبی
lateral inversion معکوس جانبی
lateral load بار جانبی
devices وسیله جانبی
lateral control کنترل جانبی
sideways sum مجموع جانبی
units وسیله جانبی
device وسیله جانبی
sides way تغییر مکان جانبی
peripheral controller کنترل کننده جانبی
miniperipheral دستگاه جانبی کوچک
lateral support تکیه گاه جانبی
side effect اثرجانبی نتیجه جانبی
crabs حرکت جانبی ناو
processor پردازنده جانبی مخصوص
notch piers پایههای جانبی سرریز
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
lateral and sway bracing حرکات جانبی و نوسانی
crab حرکت جانبی ناو
side-effect اثرجانبی نتیجه جانبی
sidelooking airborne radar رادار با دید جانبی
sidelobe بیم جانبی رادار
angle of sideslip زاویه لغزش جانبی
ventrolateral درقسمت جانبی شکم
diaschisis کارکرد پریشی جانبی
angle of sideslip زاویه انحراف جانبی
side tone صدای جانبی گوشی
lateral-adjustment lever سطح تنظیم جانبی
girthed area سطح جانبی [ریاضی]
side chain substitution استخلاف در زنجیر جانبی
lateral magnifying power درشت نمایی جانبی
side-effects اثرجانبی نتیجه جانبی
transverse process زائده جانبی ستون فقرات
sidepiece قطعه کناری بخش جانبی
sculpture in the round پیکره سازی همه جانبی
vestigial sideband transmission پخش باند جانبی مانده
asymmetrical sideband transmission پخش باند جانبی مانده
profiles برش عمودی تصویر جانبی
lateral strain تغییر شکل نسبی جانبی
profiling برش عمودی تصویر جانبی
profile برش عمودی تصویر جانبی
profiled برش عمودی تصویر جانبی
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
failures خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
shorter تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
sidelobe ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
polls بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه
B: بیان کننده دیسک درایو جانبی
computer interface unit وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
sbc RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
shortest تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
poll بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه
sub- کد شناسایی وسیله جانبی برای دستیابی به آن
processor پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
lateral deflection of beam تغییر شکل فرعی یا جانبی تیر
bells and whistles صدا ودستگاههای جانبی بیشتراست نواوری
failure خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
polled بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
peripheral انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
peripheral فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
output کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
stair towers turrets برجهای پله دار جانبی هشتی ورودی
vendors کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
form وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
formed وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
controllers سخت افزار یا نرم افزاری که یک وسیله جانبی
vendor کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
controller سخت افزار یا نرم افزاری که یک وسیله جانبی
forms وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
outputs کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
enhancement امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
load فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
loads فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
devices مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
PCMCIA حافظه یا وسیله جانبی که با استاندارد PCMCIA مط ابقت دارد
peripheral رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند
input/output کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
parallels تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
peripheral قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
peripheral 1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
paralleled تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
panels یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
share استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
customers شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
status ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
adapter کارت واسط جانبی که به وسایل ناهماهنگ امکان ارتباط میدهد
status کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
share برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
paralleling تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
shared استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com