Total search result: 95 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
the urban districts |
بخشهای شهر |
|
|
Search result with all words |
|
aggregate |
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند |
aggregates |
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند |
fragmentation |
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند |
manager |
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد |
managers |
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد |
word |
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند |
worded |
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند |
highway |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
highways |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
bus |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bused |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
buses |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
busing |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bussed |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
busses |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bussing |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
wiring |
جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند |
partition |
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن |
partitions |
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن |
semantics |
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2- |
overlay |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
overlay |
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند |
overlay |
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است |
overlaying |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
overlaying |
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند |
overlaying |
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است |
overlays |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
overlays |
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند |
overlays |
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است |
dualism |
مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی |
assemble |
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر |
assembled |
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر |
assembles |
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر |
modular |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
maintenance |
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند |
chaining |
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان |
linking |
تابع نرم افزاری کوچک که بخشهای برنامه را به هم ترکیب میکند تا به عنوان یک واحد اجرا شوند |
privilege |
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد |
trunk |
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند |
trunks |
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند |
assembly |
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم |
input |
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود |
inputted |
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود |
module |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
modules |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
linkage |
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند |
linkages |
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند |
form |
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود |
formed |
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود |
forms |
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود |
thread |
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد |
threads |
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد |
resource |
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند |
fractional |
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف |
segment |
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن |
segment |
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند |
segments |
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن |
segments |
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند |
biz |
نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است |
BOF |
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند |
boilerplate |
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند |
boilerplating |
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی |
crop end |
بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود |
crop end saw |
اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش |
cryptoparts |
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه |
grey scale |
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود |
HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
input output analysis |
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد |
input output table |
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند |
interleaving |
پردازندهای که با بخشهای پردازنده کار میکند |
JPEG++ |
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند |
leading sectors |
بخشهای پیشرو |
leading sectors |
بخشهای پیشگام |
modularity |
تشکیل شده از بخشهای تابعی |
modularization |
برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد |
multiplex |
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد |
oem |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
orthogonal |
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل |
ozonosphere |
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر |
par in |
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده |
proportional parts |
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول |
RIFF |
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند |
separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
simultaneity |
زمانی که CPU و بخشهای ورودی و خروجی کامپیوتر می توانند داده یا کاری را همزمان کنترل کنند |
tetrarch |
والی بخشهای چهارگانه امپراتوری |
tree surgeon |
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان |
compartmentalised |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalises |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalising |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalize |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalized |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalizes |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
compartmentalizing |
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن |
workings |
همه بخشهای حفاری شده معدنی |
Partial phrase not found. |