Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
barrier-free
بدون حائل
Other Matches
stay
حائل
prop
حائل
shutters
حائل
interceptors
حائل
interceptor
حائل
propped
حائل
delimiter
حائل
propping
حائل
delimiler
حائل
coamings
حائل
coaming
حائل
stayed
حائل
fender
حائل
interceptive
حائل
saddles
حائل
louvre
حائل
testudo
حائل
louvers
حائل
saddle
حائل
saddled
حائل
stayer
حائل
shutter
حائل
louver
حائل
skids
تیر حائل
skidding
تیر حائل
skidded
تیر حائل
buttressed
حائل نگهدار
skid
تیر حائل
false work
حائل موقت
stanchion
حائل نگهدار
pellucid
حائل ماوراء
interception
حائل شدن
bars
نرده حائل
bar
نرده حائل
buttress
حائل نگهدار
buttresses
حائل نگهدار
buttressing
حائل نگهدار
fire guard
حائل اتش
fid
میله حائل
to i. light from anything
حائل نورشدن
retaining wall
دیوار حائل
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
buffer
ضربت خور حائل
heel
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
semidetached
دارای یک دیوار حائل
prop
حائل کردن یاشدن
heels
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
propped
حائل کردن یاشدن
propping
حائل کردن یاشدن
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
intervened
فاصله خوردن حائل شدن
intervenes
فاصله خوردن حائل شدن
intervene
فاصله خوردن حائل شدن
gantry
زیر بشکهای حائل جراثقال
gantries
زیر بشکهای حائل جراثقال
traverse
مانع حائل درب تاشو
pall
تابوت محتوی مرده حائل
intercepts
جدا کردن حائل شدن
palling
تابوت محتوی مرده حائل
palled
تابوت محتوی مرده حائل
palls
تابوت محتوی مرده حائل
intercept
جدا کردن حائل شدن
traversing
مانع حائل درب تاشو
intercepted
جدا کردن حائل شدن
intercepting
جدا کردن حائل شدن
traverses
مانع حائل درب تاشو
traversed
مانع حائل درب تاشو
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
toes
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toe
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
filters
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
guard
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
thwarted
خنثی کردن حائل کردن
guard-rail
ریل نگهدار حائل ریل
guard-rails
ریل نگهدار حائل ریل
thwart
خنثی کردن حائل کردن
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
undoubtedly
بدون شک
obtrusively
بدون حق
and no mistake
بدون شک
ex
بدون
ex-
بدون
to a certainty
بدون شک
acheilous
بدون لب
acheilos
بدون لب
sans
بدون
wanting
بدون
doubtlessly
بدون شک
goalless
بدون گل
without
بدون
indubitable
بدون شک
undoubted
بدون شک
not nearctic
بدون
bottomless
بدون ته
but
بدون
i'll warrant
بدون شک
unstressed
بدون مد
off hand
بدون آمادگی
Nothing down.
بدون بیعانه.
blankly
بدون مقصودیامعنی
vainly
بدون نتیجه
alcohol-free
<adj.>
بدون الکل
inoffensive
بدون زنندگی
expired
بدون اعتبار
undue
بدون مداخله
free from error
<adj.>
بدون مشکل
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
flawless
<adj.>
بدون مشکل
sound
<adj.>
بدون مشکل
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
faultless
<adj.>
بدون مشکل
ametabolic
بدون دگردیسی
ametabolous
بدون دگردیسی
without milk
بدون شیر
anechoic
بدون انعکاس
asymptomatic
بدون علامت
avirulent
بدون شدت
awless
بدون بیم
bareheaded
بدون کلاه
air dry
بدون رطوبت
acranial
بدون کاسهء سر
acold
بدون احساسات
unalloyed
بدون الیاژ
unselfish
بدون خودخواهی
acarpous
بدون میوه
achlamydeous
بدون پوشش
achromatic
بدون ترخیم
achromic
بدون ترخیم
acid free
بدون اسید
bloodlessly
بدون خونریزی
adrift
بدون هدف
smooth
<adj.>
بدون دشواری
humble
بدون ارتفاع
humblest
بدون ارتفاع
bachelor
بدون عیال
trouble-free
<adj.>
بدون دردسر
problem-free
<adj.>
بدون دردسر
direct
<adj.>
بدون واسطه
unattended
بدون متصدی
endless
بدون پایان
problem-free
<adj.>
بدون زحمت
trouble-free
<adj.>
بدون زحمت
bachelors
بدون عیال
inaction
بدون فعالیت
free of tax
[only after nouns]
<adj.>
بدون مالیات
bloodless
بدون خونریزی
immediately
بدون واسطه
toothless
بدون دندانه
continuously
بدون توقف
unresponsive
بدون احتیاط
confidently
بدون شبهه
unfurnished
بدون اثاثیه
wireless
<adj.>
بدون سیم
involuntarily
بدون اراده
free from taxes
<adj.>
بدون مالیات
exempt from taxes
[only after nouns]
<adj.>
بدون مالیات
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
بدون مالیات
zero-rated
<adj.>
بدون مالیات
indubitable
بدون تردید
tax-free
<adj.>
بدون مالیات
tax-exempt
<adj.>
بدون مالیات
non-taxable
<adj.>
بدون مالیات
non-assessable
<adj.>
بدون مالیات
insecure
بدون ایمنی
notwithstanding
بدون توجه
taxless
<adj.>
بدون مالیات
cordless
<adj.>
بدون سیم
weanting
بدون بی منهای
nonsyllabic
بدون هجایی
unvocal
بدون موسیقی
unvalued
بدون ارج
on the square
بدون کجی
untitled
بدون سراغاز
pathless
بدون جاده
prosaically
بدون لطافت
quiescently
بدون جنبش
untitled
بدون عنوان
recoilless
بدون لنگر
run on
بدون وقفه
unsigned
بدون امضاء
vacant succession
بدون جانشین
nonstop
بدون توقف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com