English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
Other Matches
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
master key کلید چندین قفل
master keys کلید چندین قفل
regulating switch کلید تنظیم
break کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
breaks کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
gated automatic gain control تنظیم بهره با کلید خودکار
keyed automatic gain control تنظیم بهره با کلید خودکار
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
xt صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
option کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
options کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
shift click ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
upper case حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
repeat تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
Apple Key کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
alt key کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
KSAM ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
key ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
printed کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
clicks انتخاب یک کلید از صفحه کلید
click انتخاب یک کلید از صفحه کلید
function key کلید عملیاتی کلید تابعی
clicked انتخاب یک کلید از صفحه کلید
at قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
enhancing دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhance دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhances دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
arrow keys مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
qwerty keyboard ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
collision برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collisions برخورد کردن برخورد تصادف کردن
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
dvorak keyboard طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
public رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
approaches برخورد
impacts برخورد
impact برخورد
strikingly برخورد
clashed برخورد
striking برخورد
incidence برخورد
approach برخورد
approached برخورد
osculation برخورد
attitudes برخورد
attitude برخورد
contacts برخورد
appulse برخورد
contacting برخورد
contacted برخورد
collision برخورد
confliction برخورد
collisions برخورد
contact برخورد
conflict برخورد
stopped برخورد
intersected برخورد
stop برخورد
intersect برخورد
criss-cross برخورد
clashes برخورد
ill favored بد برخورد
clash برخورد
tangency برخورد
strikes برخورد
strike برخورد
receptions برخورد
reception برخورد
conflicts برخورد
conflicted برخورد
criss-crossed برخورد
intersects برخورد
criss-crossing برخورد
criss-crosses برخورد
stopping برخورد
stops برخورد
multifold چندین
multiple چندین
lot چندین
ten چندین
multipoint با چندین خط وط
several چندین
Several persons ( people ). چندین تن
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fall on <idiom> برخورد (بامشکلات)
collision rate نرخ برخورد
chattered برخورد کردن
collision frequency فراوانی برخورد
collision energy انرژی برخورد
chattering برخورد کردن
crossing point محل برخورد دو خط
collision rate میزان برخورد
My pride was wounded ( hurt) . به غیرتم برخورد
impact test ازمون برخورد
meeter برخورد کننده
chatters برخورد کردن
chatter برخورد کردن
inelastic collision برخورد ناکشسان
conflux همریزگاه برخورد
intersection point محل برخورد
affable خوش برخورد
head on collision برخورد رودررو
accessible خوش برخورد
greets درود برخورد
unsporting conduct برخورد ناجوانمردانه
osculate برخورد کردن
crossing points محل برخورد دو خط
jct محل برخورد
touche اعلام برخورد
take the blade برخورد شمشیرها
greeted درود برخورد
elastic collision برخورد کشسان
affects احساسات برخورد
impact factor ضریب برخورد
tilt منازعه برخورد
tilted منازعه برخورد
tilts منازعه برخورد
impact force نیروی برخورد
elastic collision برخورد الاستیک
probability of collision احتمال برخورد
knock-ups برخورد کردن
affect احساسات برخورد
impacts برخورد کردن
electron impact برخورد الکترونها
effective collision برخورد موثر
impact برخورد کردن
zone of contact محل برخورد
coincidence تطبیق برخورد
impact effect اثر برخورد
coincidences تطبیق برخورد
impact hardness سختی برخورد
knock-up برخورد کردن
tolerate برخورد هموارکردن
meet برخورد کردن
conflict of interest برخورد منافع
meets برخورد کردن
impact parameter پارامتر برخورد
impact sound صدای برخورد
impact strength استحکام برخورد
contiguity برخورد تماس
tolerated برخورد هموارکردن
greet درود برخورد
collision rate سرعت برخورد
knock up برخورد کردن
tolerating برخورد هموارکردن
head oncollision برخورد رویاروی
tolerates برخورد هموارکردن
alternate چندین بار
alternates چندین بار
time and again چندین بار
various چندتا چندین
many چندین بسا
multilineal دارای چندین خط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com