Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
lacevi
بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
Other Matches
hemmed
حاشیه دارکردن
hemming
حاشیه دارکردن
marge
حاشیه دارکردن
hem
حاشیه دارکردن
hems
حاشیه دارکردن
rims
لبه داریا حاشیه دارکردن
rim
لبه داریا حاشیه دارکردن
rosette border
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage
حاشیه زیپ شکل
[در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
marinade
[ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinate
[ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
freaks
خط دارکردن رگه دارکردن
freak
خط دارکردن رگه دارکردن
vesiculate
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
Kufic border
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged
متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged
متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
frieze
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
bordering
حاشیه دار کردن
fringe
حاشیه دار کردن
purfle
حاشیه دوزی کردن
purfle
حاشیه راتزئین کردن
border
حاشیه دار کردن
fringes
حاشیه دار کردن
bordered
حاشیه دار کردن
commentating
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
fagot
ریشه کردن حاشیه پارچه
margins
مشخص کردن اندازه و حاشیه
margins
اندک حاشیه دار کردن
margin
اندک حاشیه دار کردن
margin
مشخص کردن اندازه و حاشیه
faggot
ریشه کردن حاشیه پارچه
commentated
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
faggots
ریشه کردن حاشیه پارچه
tat
دارای حاشیه توری کردن
commentates
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentate
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
skirt
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
flounced
چین دار کردن حاشیه لباس
skirts
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
flouncing
چین دار کردن حاشیه لباس
flounces
چین دار کردن حاشیه لباس
left justification
زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
flounce
چین دار کردن حاشیه لباس
indenting
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indent
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indents
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
attaches
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
dog down
بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
bound
خیز محدود کردن مقید کردن بستن
contract
مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
shut off
قطع کردن بستن
assesses
تعیین کردن بستن
binding
صحافی کردن به هم بستن
bindings
صحافی کردن به هم بستن
assessed
تعیین کردن بستن
block
بستن مسدود کردن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
blocked
بستن مسدود کردن
blocks
بستن مسدود کردن
astringe
جمع کردن بستن
assess
تعیین کردن بستن
steek
بستن سجاف کردن
assessing
تعیین کردن بستن
reciprocal border
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
feigns
بخود بستن جعل کردن
seal
مهر و موم کردن بستن
stipulating
پیمان بستن تصریح کردن
wattle
نرده گذاری کردن بستن
stamps
نقش بستن منقوش کردن
seals
مهر و موم کردن بستن
decamp
رخت بر بستن کوچ کردن
assumes
بخود بستن وانمود کردن
to form a notion
اندیشه کردن خیال بستن
to bar apatn
بستن و مسدود کردن راه
assume
بخود بستن وانمود کردن
pretend
بخود بستن دعوی کردن
pretends
بخود بستن دعوی کردن
decamping
رخت بر بستن کوچ کردن
stamp
نقش بستن منقوش کردن
pretending
بخود بستن دعوی کردن
feign
بخود بستن جعل کردن
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
decamped
رخت بر بستن کوچ کردن
to lay on
بستن مالیات تحمیل کردن
To turn the tap on (off).
شیر آب را باز کردن ( بستن )
decamps
رخت بر بستن کوچ کردن
stipulates
پیمان بستن تصریح کردن
cincture
احاطه کردن کمرچیزی را بستن
arrogate
غصب کردن بخود بستن
stipulate
پیمان بستن تصریح کردن
righting
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
shunt
موازی کردن بستن بسته شدن
trussed
بهم بستن بادبان را جمع کردن
sets
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
trusses
بهم بستن بادبان را جمع کردن
set
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
truss
بهم بستن بادبان را جمع کردن
gags
پوزه بند بستن محدود کردن
shunts
موازی کردن بستن بسته شدن
shunted
موازی کردن بستن بسته شدن
seel
چشم خود را بستن کور کردن
trussing
بهم بستن بادبان را جمع کردن
gag
پوزه بند بستن محدود کردن
levied
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
lace
بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
gagged
پوزه بند بستن محدود کردن
levying
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levies
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
setting up
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
levy
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
gagging
پوزه بند بستن محدود کردن
laces
بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
Herati border
طرح حاشیه هراتی
[این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
string
زه دارکردن
fever
تب دارکردن
fevers
تب دارکردن
buckles
باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
buckled
باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
shut off
<idiom>
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
to occlude
بستن
[جلو چیزی راگرفتن ]
[مسدود کردن]
buckle
باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
tarnished
لکه دارکردن
fouler
لکه دارکردن
capped
پوشش دارکردن
program
برنامه دارکردن
programs
برنامه دارکردن
articulate
مفصل دارکردن
dot
نقطه دارکردن
tarnish
لکه دارکردن
dotting
نقطه دارکردن
bordering
لبه دارکردن
cap
پوشش دارکردن
fouls
لکه دارکردن
rut
شیار دارکردن
foul
لکه دارکردن
ruts
شیار دارکردن
fledge
کرک دارکردن
foulest
لکه دارکردن
plicate
چین دارکردن
cut teeth
دندانه دارکردن
beard
ریش دارکردن
soil
لکه دارکردن
soils
لکه دارکردن
rods
میله دارکردن
rod
میله دارکردن
tubes
لوله دارکردن
soiling
لکه دارکردن
bordered
لبه دارکردن
frills
ریشه دارکردن
beards
ریش دارکردن
fouled
لکه دارکردن
terrace
تختان دارکردن
tube
لوله دارکردن
frill
ریشه دارکردن
rivel
چوروک دارکردن
articulates
مفصل دارکردن
terrace
تراس دارکردن
articulating
مفصل دارکردن
indents
دندانه دارکردن
diaper
گل وبوته دارکردن
tipping
نوک دارکردن
charges
عهده دارکردن
knees
زانو دارکردن
knee
زانو دارکردن
diapers
گل وبوته دارکردن
cog
دندانه دارکردن
bemirch
لکه دارکردن
indenture
شیار دارکردن
cogs
دندانه دارکردن
indent
دندانه دارکردن
tip
نوک دارکردن
engrail
کنگره دارکردن
indenting
دندانه دارکردن
border
لبه دارکردن
ratchets
ضامن دارکردن
point
گوشه دارکردن
ratchet
ضامن دارکردن
pale
میله دارکردن
stigmatize
نشان دارکردن
paler
میله دارکردن
palest
میله دارکردن
engrail
دندانه دارکردن
loop
حلقه دارکردن
looped
حلقه دارکردن
smearing
لکه دارکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com