English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
Supposing that is the case . بفرض اینکه اینطور باشد
Other Matches
i shoudel hardly think so گمان نمیکنم اینطور باشد
i give you my world for it قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
wellŠwhat of it? بسیار خوب فرض میکنیم اینطور باشد
inadvisably بدون اینکه صلاح باشد
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
except as otherwise provided مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
if بفرض
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
Granting the impossibility that . . . بفرض محال که ...
analysis بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
no matter how he has done it هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
functionalism عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
standalone ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
retrieval سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربرامکان بررسی متن را میدهد به جای اینکه فقط رجوعی به متن داشته باشد
MMI سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد
locals دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
defaulted در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
systems analysis 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
reads سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
bolshevism مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
So that is how it goes . که اینطور
in such a way [manner] <adv.> به اینطور
thus اینطور
Thus . this way. اینطور
like this اینطور
so اینطور
this way اینطور
asynchronous 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
quite so دقیقا اینطور
write this way اینطور بنویسید
like that بدینگونه اینطور
so-and-so اینطور وانطور
so and so اینطور وانطور
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
Such is not the case . That is not so. اینطور نیست
It seems as if. . . . اینطور به نظر میا ید که...
So it appears ( looks , seems ) that … اینطور بنظر می آید که ...
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
He told me in so many words . عینا" اینطور برایم گفت
Is that so ?You dont say. چه میگه ( جدا"اینطور است )
I suppose so, yes. من اینطور حدس می زنم. بله.
This is generally like that. به طور کلی اینطور است .
Boys will be boys. پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
It is in the nature of things. این موضوع ذاتا اینطور است.
Not that I remember . تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
Looks that way, doesn't it? اینطور به نظر می رسد نه؟ [اصطلاح روزمره]
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
howbeit با اینکه
the fact that اینکه
in order that تا اینکه
in spite of the face that اینکه
up to/till/until <idiom> تا اینکه
or یا اینکه
so as to تا [اینکه ]
in order to ... تا [اینکه ]
save that جز اینکه
unless جز اینکه
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
in order to ... برای [اینکه]
so as to برای [اینکه]
in view of the fact that نظر به اینکه
forasmuch as نظر به اینکه
than تا اینکه بجز
for برای اینکه
owing to the fact that نظر به اینکه
save that الا اینکه
as soon as بمحض اینکه
as though مثل اینکه
as thought مثل اینکه
as if مثل اینکه
providing مشروط بر اینکه
instead بجای اینکه
so that برای اینکه
whereas نظر به اینکه
Despite the fact that… با وجود اینکه
inorder to برای اینکه
insomuch نظر به اینکه
whenas بعلت اینکه
pray consider my case تمنی اینکه
because برای اینکه
to the end that تا اینکه بقصداینکه
owing to the fact that به واسطه اینکه
whilst ضمن اینکه
notwithstanding باوجود اینکه
the reason why دلیل اینکه
to the end that برای اینکه
to sum up خلاصه اینکه
wherein دراثنای اینکه
even though ولو اینکه
on the supposition that بتصور اینکه
in view of <idiom> به خاطر اینکه
instantly به محض اینکه
the reason why علت اینکه
In view of the fact that … whereas … نظر به اینکه
that's that اینکه از این
ere قبل از اینکه
in order that برای اینکه
on the supposition that بخیال اینکه
hent ربودن تا اینکه
as regards با توجه به اینکه اما
what with <idiom> برای اینکه ،درنتیجه
i maintain قائل هستم به اینکه ...
in one word خلاصه اینکه مختصرا
in order that i may go برای اینکه بروم
in order that he may go برای اینکه برود
in one world خلاصه اینکه مختصرا
though گرچه هرچند با اینکه
as respects با توجه به اینکه اما
in a word خلاصه اینکه مختصرا
Not to mention the fact that … حالا بگذریم از اینکه...
there is nothing for it but to چارهای ندارد جز اینکه
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
as respects ... درباره ... [با توجه به اینکه... ]
inorder to به خاطر اینکه برای
iimmediately he saw me بمحض اینکه مرا دید
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
the instant i saw him بمحض اینکه اورا دیدم
that is no new اینکه خبر تازهای نبود
You are asking for it. You are sticking your neck out. مثل اینکه تنت می خارد
instead of doing بجای اینکه انجام بدهند
instead of working بجای اینکه او کار بکند
whereas بادر نظر گرفتن اینکه
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
adside from صرفنظر از اینکه گذشته از این
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
benifit of elergy امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
combatable قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
approve تصور اینکه چیزی خوب است
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
approves تصور اینکه چیزی خوب است
approving تصور اینکه چیزی خوب است
euphonically برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
Depending on how late we arrive ... بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
we eat that we may live میخوریم برای اینکه زنده باشیم
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
He is very primitive and uncuth . مثل اینکه از پشت کوه آمده
You seem to expect something for good measure ! مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Unless the contray is proved . مگر اینکه خلافش ثابت شود
unless otherwise prescibed [by the doctor] مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
There is still time before I go. هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
hylotheism اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
take a stand on something <idiom> فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
It's good to see you again. خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
forbids بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
qualities بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
quality بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
our offer to render a service حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
it was beneath my notice شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
i sort of feel sick مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
forbid بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
Unless otherwise stated . مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
You wI'll fail unless you work harder . موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
checked بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
polarity تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
humoralism اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
without lifting a finger بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
wait up for <idiom> به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
second-guess someone <idiom> حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com