Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
anticlimax
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimaxes
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
Other Matches
with all speed
باشتابی هرچه بیشتر باسرعتی هرچه تمامتر
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
i ran as quick as i could
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
data diddling
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
enunciative
بیانی
recitative
بیانی
accelerator winding
سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
rhetorical
معانی بیانی
expressive aphasia
زبان پریشی بیانی
paraphemia
زبان پریشی بیانی
quad
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quads
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
whatsoever
هرچه
whatever
هرچه
so far forth as
هرچه
what
هرچه انچه
bethatari may
هرچه باداباد
as much as possible
هرچه میتوان
the sooner the better
هرچه زودتربهتر
cypres
هرچه نزدیکتر
come what may!
هرچه میخواهیدبشود
kalon
هرچه زیباست
early as possible
هرچه زودتر
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
At the top of ones voice .
با صدای هرچه بلند تر
to ride hell for leather
باتندی هرچه بیشترتاختن
come what may!
هرچه بادا باد
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
to a hair
بادقتی هرچه تمامتر
at all hazard
هرچه بادا باد
at all adventures
هرچه پیش اید
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
However much he tried .
هرچه سعی کرد
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
With utmost care.
با دقت تمام (هرچه تمامتر )
let him do his worst
هرچه ازدستش برمیاید بکند
pay the piper
هرچه پول میدهی اش میخوری
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
full pelt
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
pot luck
هرچه دردیگ پیدا شود
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
After all, she is your mother.
هرچه باشد بالاخره مادرت است.
whatsoever he doeth shall p
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
i lent him what money i had
هرچه پول داشتم به او وام دادم
soon ripe soon rotten
هرچه زود براید دیر نپاید
come and take p luck with us
بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
whaterer
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
ventre a terre
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
in a less degree
کمتر
Lt
کمتر از
less
کمتر
shortest
کمتر
short
کمتر
much less
کمتر
less than
کمتر از
lesser
کمتر
minor
کمتر
shorter
کمتر
infrequently
کمتر
minus
کمتر
A smaller number . Fewer .
تعداد کمتر
inside of a week
در یک هفته کمتر
cut back
<idiom>
استفاده کمتر
he would not accept less
دو روز کمتر
sub-
در معنای کمتر
inside of a week
کمتر از یک هفته
minority
بخش کمتر
low price
قیمت کمتر
minorities
بخش کمتر
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
averaging
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traces
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaged
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
stroked
راندن کمتر از فرفیت
short-changes
کمتر پول دادن
le
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
hypotrophy
رشد کمتر ازمعمول
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
stroking
راندن کمتر از فرفیت
shoat
خوک کمتر از یک سال
strokes
راندن کمتر از فرفیت
stroke
راندن کمتر از فرفیت
under
پایین تراز کمتر از
under-
پایین تراز کمتر از
short-changed
کمتر پول دادن
underprice
قیمت کمتر از رقیب
ammo minus
مهمات کمتر از نصف
short-change
کمتر پول دادن
underquote
کمتر مظنه دادن
short-changing
کمتر پول دادن
less than container load
کمتر از فرفیت کانتینر
below par
کمتر از بهای اسمی
below par
کمتر از ارزش اسمی
underexpose
کمتر از حد لزوم در معرض
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
dummies
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
softer
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
throughput
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
suffix notation
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
town fog
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
weanling
کره اسب کمتر از یک سال
he is well preserved
کمتر نشان پیری در او پیداست
lessens
کمتر کردن تقلیل دادن
lessened
کمتر شدن تخفیف یافتن
infant
بچه کمتر ازهفت سال
lessens
کمتر شدن تخفیف یافتن
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
lessening
کمتر کردن تقلیل دادن
lessening
کمتر شدن تخفیف یافتن
embryo
جنین کمتر از هشت هفته
lessen
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessen
کمتر کردن تقلیل دادن
embryos
جنین کمتر از هشت هفته
reduced charge
خرج کمتر یا پایین تر توپ
lessened
کمتر کردن تقلیل دادن
infants
بچه کمتر ازهفت سال
seconding
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
masters
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
fax
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
faxes
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
whateer
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
undervaluing
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
fastest
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undervalue
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
factorial
حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
eagle
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
fast
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
eagles
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
fasts
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
ultralight aircraft
هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undercool
خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
nursery schools
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
undervaluation
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
low speed communications
ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
underlet
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
multipass overlap
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
undersexed
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
undermanned
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
nursery school
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
auto
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
standards
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
autos
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
dry year
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
roundest
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to put somebody in a backwater
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
underrate
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
to put somebody on the back burner
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
underrating
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
hoods
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
hood
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
roundest
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com