English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
Other Matches
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
crystals کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystal کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
shifted جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
Mina-khani design طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
optical فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
irrelation بی نسبتی
proportional نسبتی
ratio correlation همبستگی نسبتی
ratio estimation براور نسبتی
ratio schedule مقیاس نسبتی
ration scale مقیاس نسبتی
Fr نسبتی ثابت
vr نسبتی متغیر
What is your relationship? با هم چه نسبتی دارید ؟
fr schedule برنامه نسبتی ثابت
fixed ratio schedule برنامه نسبتی ثابت
vr schedule برنامه نسبتی متغیر
variable ratio schedule برنامه نسبتی متغیر
We bear no relationship to each other . باهم نسبتی نداریم
sequential داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
traffics نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficked نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
overlay بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
trafficking نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
activity روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activities روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
routines توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
routine توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
stacks ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
detecting سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detects سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
saturated colour که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
VDU ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDUs ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
trivalence سه ترکیبی
synthesic ترکیبی
ingradient جز جز ترکیبی
composite casting ترکیبی
combinational ترکیبی
agglutinative ترکیبی
combinatory ترکیبی
combinatorial ترکیبی
combinative ترکیبی
synthetic ترکیبی
synthetical ترکیبی
trivalency سه ترکیبی
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
one a یکدیگر
one another یکدیگر
each other یکدیگر
of each other <adv.> از یکدیگر
of one another <adv.> از یکدیگر
from each other <adv.> از یکدیگر
from one another <adv.> از یکدیگر
interwork بر یکدیگر
mixed glue چسب ترکیبی
mixed cell refernce ارجاع سل ترکیبی
semisynthetic نیمه ترکیبی
sequential storage انباره ترکیبی
shapeliness خوش ترکیبی
mix مخلوط ترکیبی
mixed strategy استراتژی ترکیبی
ingredient جزء ترکیبی
combinational circuit مدار ترکیبی
diphthong صدای ترکیبی
diphthongs صدای ترکیبی
ordinal number عدد ترکیبی
mixes مخلوط ترکیبی
ingredients جزء ترکیبی
parathesis ترکیبی بی تغییر
combination tone صوت ترکیبی
composite metal فلز ترکیبی
synthetic method روش ترکیبی
composite video تصویر ترکیبی
syntax error اشتباه ترکیبی
affinity میل ترکیبی
combination influence عامل ترکیبی
combination bands نوارهای ترکیبی
turboramjet ترکیبی از توربوجت و رم جت
affinities میل ترکیبی
syntactical analysis تحلیل ترکیبی
elective affinity میل ترکیبی
composite symbol علامت ترکیبی
rowed 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
row 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
cheek by jowl پهلوی یکدیگر
combines ترکیب با یکدیگر
couple ترکیب با یکدیگر
internecine کشتار یکدیگر
concrescence رشد با یکدیگر
interconnecting اتصال به یکدیگر
interconnect اتصال به یکدیگر
intersecting از یکدیگر گذرنده
peer to each other قرین یکدیگر
peer to each other برابر با یکدیگر
coupled ترکیب با یکدیگر
couples ترکیب با یکدیگر
combining ترکیب با یکدیگر
combine ترکیب با یکدیگر
arm in arm در دست یکدیگر
interconnects اتصال به یکدیگر
to look at each other به یکدیگر نگریستن
simultaneous with each other مقارن یکدیگر
interconnected اتصال به یکدیگر
ct حمل و نقل ترکیبی
ctd سند حمل ترکیبی
histamine ترکیبی بفرمول 3N9H5C
diatessaron ترکیبی ازچهار دارو
combined transport document اسناد حمل ترکیبی
feasion بمب ترکیبی اتمی
hemiterpene ترکیبی بفرمول 8H5C
hydrogen bombs بمب ترکیبی اتمی
compound leverage floor jack اهرم بالابر ترکیبی
combined transport حمل و نقل ترکیبی
chemical affinity میل ترکیبی شیمیایی
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
hydrogen bomb بمب ترکیبی اتمی
Borromini capital [نوعی سر ستون ترکیبی]
interconnected با یکدیگر اتصال دادن
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
complementary تکمیل کننده یکدیگر
hand in hand دست دردست یکدیگر
correlative with each other لازم و ملزوم یکدیگر
interconnecting با یکدیگر اتصال دادن
interconnects با یکدیگر اتصال دادن
in tune <idiom> با یکدیگر موافق بودن
they are well matched حریف یکدیگر هستند
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
abut به یکدیگر ضربه زدن
abuts به یکدیگر ضربه زدن
abutted به یکدیگر ضربه زدن
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
incompossible منافی یکدیگر ناسازگار
one to one عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
one-to-one عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
grappling گرفتن لباس یکدیگر
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
interconnect با یکدیگر اتصال دادن
carbide ترکیبی از کربن و چند عنصرفلزی
cob [ترکیبی از خاک رس، ریگ، شن و کاه و آب]
combined transport operator عامل حمل و نقل ترکیبی
basophile میل ترکیبی شدیدبا موادقلیایی
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
contraction parry ترکیبی ازدفاع ساده وچرخشی
lattin ترکیبی مانند فلز برنج
fiata combined transport bill of lading بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
hexahydrate ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
deoxidize از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
latten ترکیبی مانند فلز برنج
mixed column line graph نمودار ستونی- خطی ترکیبی
ketol ترکیبی مرکب ازالکل و استون
mixed column line chart نمودار ستونی- خطی ترکیبی
cto عامل حمل ونقل ترکیبی
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
hue [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
iteraction تاثیر چند چیز بر یکدیگر
network اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
take turns <idiom> انجام کاری با همکاری یکدیگر
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
juxtaposition جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
interaction عمل دو چیز روی یکدیگر
networks اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
BPP چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
BPP هشت بیت برای ترکیبی از رنگها
syntactical طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
syntactic طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
iodoform ترکیبی از ید که برای گندزدایی و مانند انهابکارمیبرند
The twins look just like each other. دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interfruitful قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
deme دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
data chaining فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
interacts برای عمل کردن روی یکدیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com