English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
valve lead تقدم سوپاپ
Other Matches
valve seat insert مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
valve seat reamer جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve سوپاپ
valves سوپاپ
valvate سوپاپ
inlet valve سوپاپ ورودی
intake port سوپاپ ورودی
camshaft میل سوپاپ
camshafts میل سوپاپ
intake valve سوپاپ گاز
intake valve سوپاپ ورودی
lift valve سوپاپ بالارونده
plate valve سوپاپ بشقابکی
rockers اسبک سوپاپ
poppet valve سوپاپ مکش
rocker اسبک سوپاپ
poppet valve سوپاپ لولهای
plunge valve سوپاپ شناور
pilot valve سوپاپ تنظیم
inlet valve سوپاپ گاز
inlet port سوپاپ ورودی
regulator سوپاپ نافم
admission port سوپاپ ورودی
air intake سوپاپ هوا
blow off valve سوپاپ قطع دم
valves لامپ سوپاپ
valve لامپ سوپاپ
grinding تراشیدن سوپاپ
delivery valve سوپاپ تحویل
discharge valve سوپاپ دود
discharge valve سوپاپ تخلیه
exhaust valve سوپاپ دود
globe valve سوپاپ کروی
injector valve سوپاپ تزریق
regulators سوپاپ نافم
rocker arm انگشته ی سوپاپ
slide valve سوپاپ متحرک
solenoid controlled valve سوپاپ الکترومغناطیسی
solenoid valve سوپاپ مغناطیسی
tulip valve سوپاپ لولهای
valveless بدون سوپاپ
valve clearance لقی سوپاپ
check valve سوپاپ یک طرفه
valve seat نشیمنگاه سوپاپ
valve lag تاخیر سوپاپ
valviferous سوپاپ دار
rocker arm چکش سوپاپ
disc بشقاب سوپاپ
discs بشقاب سوپاپ
brake valve سوپاپ ترمز
valve guide هادی سوپاپ
push rod راهنمای سوپاپ
regulating valve سوپاپ تنظیم
valve بشکل دریچه یا سوپاپ
valve refacer دستگاه پرداخت سوپاپ
butterfly valve سوپاپ یا دریچه پولکی
trailer brake valve سوپاپ ترمز تریلر
valves بشکل دریچه یا سوپاپ
valve timing زمان بندی سوپاپ
valve timing تنظیم سوپاپ اتومبیل
respirator سوپاپ ضربت گیر
respirators سوپاپ ضربت گیر
high pressure valve سوپاپ فشار قوی
valve scavenging پاک کردن سوپاپ
lathes دستگاه سوپاپ تراش
lathe دستگاه سوپاپ تراش
suction مکش سوپاپ تلمبه
valvate سرپوش بشکل دریچه یا سوپاپ
check valve سوپاپ یا دریچه مسدود کننده
gavernor valve سوپاپ یا دریچه تنظیم کننده
valve lift کل حرکت خطی سوپاپ لایهای
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
valve seat grinder دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
grinder چرخ سمباده دستگاه سوپاپ تراش
grinders چرخ سمباده دستگاه سوپاپ تراش
precedency حق تقدم
precession تقدم
preemimence تقدم
antecedence تقدم
anteriority تقدم
better hand تقدم
right of priority حق تقدم
priorship تقدم
priorship حق تقدم
lead تقدم
pas حق تقدم
primacy تقدم
preference تقدم
preferences تقدم
priorities تقدم
leads تقدم
right of way تقدم
right of way حق تقدم
rights of way تقدم
rights of way حق تقدم
precedence حق تقدم
precedence تقدم
priority حق تقدم
priority تقدم
priorities حق تقدم
preferment حق تقدم
priority intersection تقدم باراهفرعی
law of primacy قانون تقدم
precedence ترتیب تقدم
leads سرمشق تقدم
burdened فاقد حق تقدم
to give place to تقدم دادن
precession of the equinoxes تقدم اعتدالین
precendence rules قواعد تقدم
pre existence تقدم وجود
precedence تقدم پیامها
priority of fires تقدم اتشها
priority of check تقدم کیش
major road راه با حق تقدم
urgent priority تقدم حیاتی
time priority تقدم زمانی
emergency priority تقدم اضطراری
emergency priority تقدم فوری
to give preference to تقدم دادن بر
to give priority to تقدم دادن به
lead سرمشق تقدم
ratings ترتیب تقدم
preexistence تقدم وجود
rating ترتیب تقدم
urgent priority تقدم فوری
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
rocker arm اهرم خود کار برای حرکت سوپاپ ماشین
system priorities تقدم های سیستم
preexistent دارای تقدم در وجود
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
primacy recency effect اثر تقدم - تاخر
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
transposition تقدم و تاخر جابجاشدگی
priority targets هدفهای دارای تقدم
preempt حق تقدم پیدا کردن
law of prior entry قانون تقدم ورود
background کار با حق تقدم پایین
issue priority ترتیب تقدم توزیع
backgrounds کار با حق تقدم پایین
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
issue priority تقدم توزیع اماد
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
back pressure valve سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
backgrounds برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
to shunt somebody aside به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
The pedestrain has the right of way. حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
foreground برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
pre audience ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
transpostion پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
foreground کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
machine address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com