English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (10 milliseconds)
English Persian
transposition تقدم و تاخر جابجاشدگی
Other Matches
primacy recency effect اثر تقدم - تاخر
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
dislocation جابجاشدگی
heterotopism جابجاشدگی
heterotopy جابجاشدگی
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
displacement جابجاشدگی تغییر مکان
posteriority تاخر
recency تاخر
transposal پس وپیش سازی تقدیم وتاخیر جابجاشدگی
law of recency قانون تاخر
presumption of survivorship فرض تاخر موت
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
priorities تقدم
priorities حق تقدم
primacy تقدم
preferences تقدم
preference تقدم
priority حق تقدم
better hand تقدم
anteriority تقدم
antecedence تقدم
precedency حق تقدم
precession تقدم
preemimence تقدم
preferment حق تقدم
priority تقدم
pas حق تقدم
priorship تقدم
priorship حق تقدم
rights of way حق تقدم
rights of way تقدم
right of priority حق تقدم
right of way حق تقدم
right of way تقدم
leads تقدم
precedence حق تقدم
precedence تقدم
lead تقدم
valve lead تقدم سوپاپ
pre existence تقدم وجود
preexistence تقدم وجود
priority intersection تقدم باراهفرعی
burdened فاقد حق تقدم
major road راه با حق تقدم
emergency priority تقدم فوری
law of primacy قانون تقدم
lead سرمشق تقدم
leads سرمشق تقدم
precedence ترتیب تقدم
emergency priority تقدم اضطراری
urgent priority تقدم حیاتی
precendence rules قواعد تقدم
urgent priority تقدم فوری
rating ترتیب تقدم
ratings ترتیب تقدم
priority of check تقدم کیش
time priority تقدم زمانی
to give place to تقدم دادن
priority of fires تقدم اتشها
to give preference to تقدم دادن بر
to give priority to تقدم دادن به
precession of the equinoxes تقدم اعتدالین
precedence تقدم پیامها
priority targets هدفهای دارای تقدم
law of prior entry قانون تقدم ورود
system priorities تقدم های سیستم
preexistent دارای تقدم در وجود
preempt حق تقدم پیدا کردن
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
issue priority ترتیب تقدم توزیع
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
backgrounds کار با حق تقدم پایین
background کار با حق تقدم پایین
issue priority تقدم توزیع اماد
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
backgrounds برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
to shunt somebody aside به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
foreground برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
The pedestrain has the right of way. حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put somebody in a backwater به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
transpostion پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
pre audience ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
foreground کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
machine address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com