English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
Search result with all words
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
Other Matches
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
quad درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quads درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
access تقریب
approximations تقریب
accessed تقریب
accesses تقریب
accessing تقریب
approximation تقریب
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
metonymy به تقریب گویی
Successive Approximation تقریب متوالی
approximate assumption فرضیه تقریب
approximating function تابع تقریب
approximation function تابع تقریب
approximate تقریب زدن
continuum approximation تقریب پیوستاری
approximated تقریب زدن
approximates تقریب زدن
steady state approximation تقریب حالت پایا
linear approximation تقریب خطی [ریاضی]
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
fittest محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fit محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
lesser کمتر
less کمتر
much less کمتر
less than کمتر از
Lt کمتر از
short کمتر
shorter کمتر
shortest کمتر
in a less degree کمتر
minus کمتر
minor کمتر
infrequently کمتر
low price قیمت کمتر
A smaller number . Fewer . تعداد کمتر
cut back <idiom> استفاده کمتر
minority بخش کمتر
he would not accept less دو روز کمتر
sub- در معنای کمتر
minorities بخش کمتر
inside of a week کمتر از یک هفته
inside of a week در یک هفته کمتر
shoat خوک کمتر از یک سال
underexpose کمتر از حد لزوم در معرض
short-changed کمتر پول دادن
less than container load کمتر از فرفیت کانتینر
short-change کمتر پول دادن
stroking راندن کمتر از فرفیت
strokes راندن کمتر از فرفیت
short-changes کمتر پول دادن
under پایین تراز کمتر از
stroked راندن کمتر از فرفیت
stroke راندن کمتر از فرفیت
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
le to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
short-changing کمتر پول دادن
below par کمتر از بهای اسمی
below par کمتر از ارزش اسمی
under- پایین تراز کمتر از
underprice قیمت کمتر از رقیب
hypotrophy رشد کمتر ازمعمول
underquote کمتر مظنه دادن
ammo minus مهمات کمتر از نصف
lessens کمتر شدن تخفیف یافتن
lessens کمتر کردن تقلیل دادن
lessening کمتر کردن تقلیل دادن
lessening کمتر شدن تخفیف یافتن
embryo جنین کمتر از هشت هفته
lessened کمتر شدن تخفیف یافتن
infants بچه کمتر ازهفت سال
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
lessen کمتر کردن تقلیل دادن
he is well preserved کمتر نشان پیری در او پیداست
lessen کمتر شدن تخفیف یافتن
embryos جنین کمتر از هشت هفته
infant بچه کمتر ازهفت سال
lessened کمتر کردن تقلیل دادن
weanling کره اسب کمتر از یک سال
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
multipass overlap بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
undersexed دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
undermanned دارای نفرات کمتر از میزان لازم
undervaluing کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
fast عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undervalues کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
underlet کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
undercool خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
fasts عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
ultralight aircraft هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
low speed communications ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
nursery schools مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
factorial حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
fasted عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undervalue کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
eagle زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
fastest عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
eagles زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
underrate چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
dry year سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
underrates چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
anticlimaxes بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
anticlimax بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
hoods پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
hood پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
run اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
refan جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
diminished radix complement نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
cam ground piston پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
wrought اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
bell 0 فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
complemented 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
percentile یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
complements 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
complement 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
delayed penalty چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
to sugar the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
lightening hole سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
large model مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
accelerated depreciation استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
output bound وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
longitudinal dihedral اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
pullet جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
dumping صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
t value مقدار تی
spatters مقدار کم
values مقدار
summa مقدار
valuing مقدار
iso quant مقدار
extent حد مقدار
penny worth مقدار کم
outturn مقدار
royalty tonnage مقدار
scantling مقدار
measurment مقدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com