Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
adjustable stop
توقف قابل تنظیم
[مهندسی]
Other Matches
interactive
نقاط توقف را تنظیم کند
halted
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halts
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halt
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
adjustable
قابل تنظیم
adjustable lever
اهرم قابل تنظیم
adjustable catch
دستگیره قابل تنظیم
adjustable channel
مجرای قابل تنظیم
adjustable clamp
گیره قابل تنظیم
adjustable buckle
سگک قابل تنظیم
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
adjustable antenna
آنتن قابل تنظیم
variable speed gear drive
گیربکس قابل تنظیم
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
halts
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
pantograph
دستگاه رسام قابل تنظیم
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
adjustable gib
پشت بند قابل تنظیم
inductor with adjustable air gap
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
adjustable double endwrench
آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
adjustable waist tab
نوار دور کمر قابل تنظیم
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
adjustable strap
بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
kaplan pump
نوعی پمپ پروانهای که پرههای چرخ کن قابل تنظیم است
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
environments
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
stoppages
توقف
suspension
توقف
interruption
توقف
stoppage
توقف
cessation
توقف
pause
توقف
parked
توقف
paused
توقف
pauses
توقف
pausing
توقف
interruptions
توقف
halt
توقف
suspensions
توقف
parks
توقف
halts
توقف
park
توقف
stand
توقف
tarriance
توقف
suspension of payment
توقف
stopped
توقف
stopping
توقف
stops
توقف
stopple
توقف
interrupts
توقف
interrupting
توقف
stop code
کد توقف
interrupt
توقف
halted
توقف
insolvency
توقف
syncope
توقف
commorant
توقف
flag stop
توقف
stop
توقف
lay-bys
منطقه توقف
until stop
[up to the stop]
تا جای توقف
closer
ایست توقف
thermal critical point
نقطه توقف
failure
توقف کردن
continuously
بدون توقف
ceased
ایست توقف
hemostasis
توقف خونریزی
closes
ایست توقف
stopcock
وسیله توقف
halting place
توقف گاه
stop instruction
دستورالعمل توقف
sudden stoppage
توقف ناگهانی
stopcocks
وسیله توقف
failures
توقف کردن
stop bit
بیت توقف
lay-by
منطقه توقف
lay by
منطقه توقف
slack
توقف درحرکت
slacks
توقف درحرکت
bankruptcies
توقف بازرگان
ceasing
ایست توقف
program stop
توقف برنامه
ceases
ایست توقف
idle period
زمان توقف
close
ایست توقف
cease
ایست توقف
down time
زمان توقف
stop mechanism
مکانیزم توقف
stop sign
علامت توقف
stoppage of the game
توقف بازی
dead halt
توقف مطلق
bankruptcy
توقف بازرگان
closest
ایست توقف
come down gracefully
توقف منضبط
payment stopped
توقف پرداخت
nonstop
بدون توقف
black induction
توقف القا
break key
کلید توقف
parked
محل توقف
stayed
توقف مکث
carport
توقف گاه
stayed
توقف کردن
stay
توقف مکث
break point
نقطه توقف
stay
توقف کردن
bar stop
توقف میله
to sojourn
[formal]
[in a place as a visitor]
توقف کردن
slackest
توقف درحرکت
suspensive
درحال توقف
ports of call
بندر توقف
port of call
بندر توقف
parking place
جایگاه توقف
parks
محل توقف
halt instruction
دستورالعمل توقف
park
محل توقف
no parking
توقف ممنوع
no waiting
توقف ممنوع
hold back
توقف مانع شدن
rests
توقف فرمان ازاد
shut down point
نقطه توقف تولید
rest
توقف فرمان ازاد
hovered
درحال توقف پر زدن
hang up
معوق شدن توقف
avast
ایست توقف کنید
termination
خاتمه دادن یا توقف
hang-ups
معوق شدن توقف
stop over
توقف کوتاه مدت
prevent
توقف رخ دادن چیزی
prevented
توقف رخ دادن چیزی
preventing
توقف رخ دادن چیزی
prevents
توقف رخ دادن چیزی
pull up
توقف کردن
[اتومبیل]
hover
درحال توقف پر زدن
hovers
درحال توقف پر زدن
hang-up
معوق شدن توقف
whoa
امر به توقف دادن
no end
<idiom>
پی درپی بدون توقف
machine down time
زمان توقف ماشین
stopping
توقف انجام کار
stop dead/cold
<idiom>
سریع توقف کردن
stop
ایستادن توقف کردن
stop off
<idiom>
توقف بین راه
stopping
ایستادن توقف کردن
stopped
توقف انجام کار
measure
توقف رخ دادن چیزی
slow-down
<idiom>
به توقف کامل نرسیدن
stopped
ایستادن توقف کردن
stop
توقف انجام کار
time in
ادامه بازی پس از توقف
machine idle time
زمان توقف ماشین
stops
توقف انجام کار
blocks
توقف رویدادن چیزی
blocked
توقف رویدادن چیزی
block
توقف رویدادن چیزی
cardiac arrest
توقف ناگهانی قلب
cardiac arrests
توقف ناگهانی قلب
a thorugh train
قطار بدون توقف
stops
ایستادن توقف کردن
off one's back
<idiom>
توقف آزار رساندن
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
check
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
dwelled
ساکن شدن زمان توقف
signal box
توقف گاه متصدی علائم
holds
دریافت کردن گرفتن توقف
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
interval
توقف کوتاه بین دو عمل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com