Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
Other Matches
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
bull's eye
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's-eyes
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
holdees
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
shots
اصابت کرده
shot
اصابت کرده
i girder
تیری که بشکل ) باشد
i beam or i beam
تیری که به شکل ) باشد
cantilever beam
تیری که یک طرف ان گیردار باشد
poppet head
طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
pot-shots
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
starting post
تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
if he has found it
اگر ان را پیدا کرده باشد
testate
متوفایی که وصیت کرده باشد
he can scarcely have done that
مشکل این کار را کرده باشد
loaded dice
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
advanced pawn
پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
croppy
کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
springer
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
votaress
زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
white elephants
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
round robin (meeting or discussion)
<idiom>
جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
enclave
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
parpen
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
aces
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
enclaves
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
The victim had done nothing to incite the attackers.
شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین
[مجرمین]
را تحریک کرده باشد.
no matter how he has done it
هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
wave kick
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
vane
کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
vanes
کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
in range with
درخط
hangers
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hanger
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
linear target
هدفهای درخط
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
lateral
واقع درخط افقی
less than release unit
یکان درخط ترابری
draw up
<idiom>
دست بردن درخط
laterad
واقع درخط افقی
control column
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
rectilinear
سیر کننده درخط مستقیم
awaiting aircraft availability
زمان انتظار درخط تعمیر
have dibs on
<idiom>
درخط استفاده از چیزی بودن
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
totalitarianism
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
sagittary
تیری
piling
پایههای تیری
A shot in the dark
تیری درتاریکی
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
spinnaker pole
تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
beam anchor
تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
whipping post
تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
winning post
تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
head pole
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
kago
تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
newel
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
quick fire
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
bolstered
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolsters
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolster
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newels
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
rehyphenation
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
wind beam
تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
king pile
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
raker
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
grasshopper beam
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
girt
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hitting
اصابت
impingement
اصابت
access
اصابت
hits
اصابت
accesses
اصابت
accessed
اصابت
accessing
اصابت
hit
اصابت
maypole
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
thunderstroke
اصابت صاعقه
point of impact
نقطه اصابت
surface of impact
سطح اصابت
direct hit
اصابت مستقیم
direct hits
اصابت مستقیم
line of impact
خط اصابت گلوله
hit ratio
نسبت اصابت
onset
هجوم اصابت
hits
اصابت گلوله
impact pressure
فشار اصابت
impact area
محل اصابت
impact
اصابت گلوله
hit
اصابت موفقیت
hitting
اصابت گلوله
impacts
اصابت گلوله
hits
اصابت موفقیت
hit
اصابت گلوله
hitting
اصابت موفقیت
impact point
نقطه اصابت
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
attack
اصابت یا نزول ناخوشی
attacked
اصابت یا نزول ناخوشی
impact point
محل اصابت گلوله
attacks
اصابت یا نزول ناخوشی
impact area
منطقه اصابت گلوله ها
impact registration
ثبت مرکز اصابت
angle of incidence
زاویه اصابت گلوله
biting angle
کوچکترین زاویه اصابت
center of impact registration
ثبت مرکز اصابت
impact
اصابت اثر شدید
beatten zone
منطقه مورد اصابت
impacts
اصابت اثر شدید
effective pattern
منطقه اصابت موثر
burst
محل اصابت گلوله
point of impact
محل اصابت گلوله
strike
اصابت اعتصاب کردن
strikes
اصابت اعتصاب کردن
bursts
محل اصابت گلوله
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hits
اصابت کردن به هدف زدن
impact
با شدت اصابت کردن ضربت
impact pressure
نیروی اصابت فشار ترکش
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
hitting
اصابت کردن به هدف زدن
the lot fell upon me
قرعه بنام من اصابت کرد
vertical probable error
خطای اصابت قائم گلوله
pattern
نقشه طرح اصابت گلوله ها
patterns
نقشه طرح اصابت گلوله ها
impacts
با شدت اصابت کردن ضربت
hit
اصابت کردن به هدف زدن
turnstiles
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
absolute deviation
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
direct hit
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
impact registration
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
direct hits
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
surface of impact
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
frontward
جلوی
feont
جلوی
former
جلوی
bomb impact plot
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
fore
جلوی قایق
prior
پیشین جلوی
fore
جلوی درجلو
at the fore
در جلوی کشتی
forwarded
جلوی گستاخ
before my very eyes
جلوی چشمهایم
sincipital
واقع در جلوی سر
in the way
جلوی راه
forward
جلوی گستاخ
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
camber
انحنای جلوی اسکی
cambers
انحنای جلوی اسکی
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
prowords
کلمات جلوی جملات
forward area
منطقه جلوی رزم
forward echelon
رده جلوی نبرد
foresheets
فضای جلوی قایق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com