Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
bedding
ثابت سازی
Search result with all words
switching
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
fix
سیستم ذخیره سازی دیسک مغناطیسی که حاوی دیسکهای متحرک است مثل فلاپی دیسک و چندین درایو دیسک ثابت
fixes
سیستم ذخیره سازی دیسک مغناطیسی که حاوی دیسکهای متحرک است مثل فلاپی دیسک و چندین درایو دیسک ثابت
Other Matches
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
truer
ثابت
permanent
ثابت
true
ثابت
fixes
ثابت
truest
ثابت
stable
ثابت
fixed bridge
پل ثابت
fiducial
ثابت
fix
ثابت
disputeless
ثابت
solids
ثابت
settled
ثابت
immovable
ثابت
thetic
ثابت
specifics
ثابت
specific
ثابت
steadier
ثابت تر
rugged
ثابت
invariable
ثابت
established
ثابت
changeless
ثابت
thetical
ثابت
standstill
ثابت
pegged
ثابت
loyal
ثابت
fixed
ثابت
stables
ثابت
leger or ledger
ثابت
patting
ثابت
steadying
ثابت
sustained
ثابت
undeviating
<adj.>
ثابت
unswerving
<adj.>
ثابت
steadiest
ثابت
static
ثابت
sustains
ثابت
patted
ثابت
incommutable
ثابت
inalterable
ثابت
resolute
ثابت
pats
ثابت
firms
ثابت
pat
ثابت
firmest
ثابت
firmer
ثابت
firm
ثابت
solid
ثابت
sustain
ثابت
steadies
ثابت
constant
ثابت
constants
ثابت
steadied
ثابت
hard and fast
ثابت
unshaken
ثابت
indelible
ثابت
steady
ثابت
fixing
ثابت
equable
ثابت
stationary
ثابت
fixed budget
بودجه ثابت
fixed capacitor
خازن ثابت
fixed echo
اکوی ثابت
fixed disk
دیسک ثابت
fixed format
قابل ثابت
staunched
ثابت قدم
staunching
ثابت قدم
fixed costs
هزینههای ثابت
staunch
ثابت قدم
fixed condenser
خازن ثابت
fixed capital
سرمایه ثابت
fixed ersistor
مقاومت ثابت
fixed head
با نوک ثابت
fixed davit
جرثقیل ثابت
fixed storage
انباره ثابت
fixed casement
قاب ثابت
fixed pivot
لولای ثابت
fixed field
میدان ثابت
staunchest
ثابت قدم
instability constant
ثابت ناپایداری
inertia constant
ثابت اینرسی
staunches
ثابت قدم
inductive capacity
ثابت دی الکتریسیته
fixed income
درامد ثابت
foixed satellite
ماهواره ثابت
gas constant
ثابت گازها
fixed slab buttress dam
سد با پشتبند ثابت
fixed round
فشنگ ثابت
gas constant
ثابت گاز
fixed resources
منابع ثابت
electric constant
ثابت الکتریکی
fixed radix
با مبنای ثابت
fixed property
سرمایه ثابت
frozen wages
مزدهای ثابت
fixed star
ستاره ثابت
frequency constant
ثابت فرکانس
fixed weight
وزن ثابت
foothole
جای ثابت
force constant
ثابت نیرو
fixed term deposit
سپرده ثابت
fixed system
توزیع ثابت اب
fixed supply
عرضه ثابت
fixed storage
حافظه ثابت
fixed price
قیمت ثابت
clinch
ثابت کردن
formation constant
ثابت تشکیل
static
نیروی ثابت
image phase change coefficient
ثابت فازی
clinches
ثابت کردن
fixed point
ممیز ثابت
immovably
بطور ثابت
fixed light
چراغ ثابت
permanently
بطور ثابت
fixed length
با درازای ثابت
idee fixe
فکر ثابت
hubble constant
ثابت هابل
hard set
ثابت شده
clinched
ثابت کردن
clinching
ثابت کردن
gravitational constant
ثابت گرانش
gravitational constant
ثابت جاذبه
fixed point
نقطه ثابت
fixed point
با ممیز ثابت
fixed inputs
نهادههای ثابت
standpoint
نقطه ثابت
constants
مقدار ثابت
constants
ثابت دایمی
constants
عدد ثابت
constants
ثابت قدم
resolutely
با عزم ثابت
constant
مقدار ثابت
constant
ثابت دایمی
constant
عدد ثابت
constant
ثابت قدم
demonstrating
ثابت کردن
demonstrates
ثابت کردن
flat footed
ثابت قطعی
flat-footed
ثابت قطعی
fix
ثابت شدن
fixes
ثابت کردن
fixes
ثابت ماندن
fixes
ثابت شدن
fix
ثابت کردن
evidence
ثابت کردن
fix
ثابت ماندن
demonstrated
ثابت کردن
demonstrate
ثابت کردن
fixed inputs
منابع ثابت
proves
ثابت کردن
proved
ثابت کردن
prove
ثابت کردن
resolute
ثابت قدم
stabilizes
ثابت کردن
stabilised
ثابت کردن
stabilises
ثابت کردن
stabilising
ثابت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com