Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
English
Persian
substitution
جانشین سازی
replacement
جانشین سازی
replacements
جانشین سازی
displacement
جانشین سازی
Search result with all words
token
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
tokens
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
subrogation
نیابت جانشین سازی
substitution test
ازمون جانشین سازی
symbol substitution test
ازمون جانشین سازی نمادها
Other Matches
take over
مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
relief
جانشین
replacement
جانشین
replacements
جانشین
superseder
جانشین
heir
جانشین
imam or imaum
جانشین
standbys
جانشین
standby
جانشین
absence indicator
جانشین
successor
جانشین
locumtenens
جانشین
surrogate
جانشین
surrogates
جانشین
succeeder
جانشین
succedent
جانشین
deputy
جانشین
subsitute
جانشین
vicar
جانشین
locums
جانشین
substituted
جانشین
succedaneum
جانشین
locum
جانشین
vicars
جانشین
deputies
جانشین
substitute
جانشین
substituting
جانشین
fill in
جانشین کردن
fill in
جانشین شونده
father surrogate
جانشین پدر
swap
جانشین کردن
substituting
جانشین کردن
pinches
اندک جانشین
pinch
اندک جانشین
standby application
کاربرد جانشین
swapped
جانشین کردن
swaps
جانشین کردن
swopping
جانشین کردن
swops
جانشین کردن
swopped
جانشین کردن
substitute goals
هدفهای جانشین
expromissor
جانشین بدهکار
aliases
نام جانشین
repeater
پرچم جانشین
displaces
جانشین شدن
surrogate
جانشین شدن
surrogates
جانشین شدن
heir
جانشین شدن
substitute
جانشین کردن
vacant succession
بدون جانشین
he succeeded his father
جانشین پدرش شد
incomer
جانشین مهاجر
to take over
جانشین شدن
substitute goods
کالاهای جانشین
displacing
جانشین شدن
substituted
جانشین کردن
displacing
جابجاکردن جانشین
alias
نام جانشین
wlldcard
علامت جانشین
kludge
جانشین کردن
displace
جابجاکردن جانشین
displace
جانشین شدن
displaced
جابجاکردن جانشین
displaced
جانشین شدن
displaces
جابجاکردن جانشین
vicar of christ
جانشین یا خلیفه
succedaneous
متعاقب جانشین
alternate forms
شکلهای جانشین
surreptitiously
محرمانه جانشین
mother surrogate
جانشین مادر
backup
جانشین بازیگر
b. eliminator
جانشین باتری ب
complete substitution
جانشین کامل
mother substitute
جانشین مادر
stand-ins
جانشین هنرپیشه شدن
stand-in
جانشین هنرپیشه شدن
standards
کالای جانشین رزمی
stand in for someone
<idiom>
جانشین کسی بودن
deputies
قائم مقام جانشین
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
alternate command authority
مقام جانشین فرماندهی
to take the place of something
جانشین چیزی شدن
substitute
تعویض جانشین کردن
standard
کالای جانشین رزمی
vicegerent
جانشین قائم مقام
vice chief of staff
جانشین رئیس ستاد
substituting
تعویض جانشین کردن
locumtenens
کفیل جانشین موقت
stand in
جانشین هنرپیشه شدن
ingraft
در ذهن جانشین کردن
deputy
قائم مقام جانشین
substituted
تعویض جانشین کردن
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
vicarious
به نیابت قبول کردن جانشین
make do with something
<idiom>
جانشین چیزی به جای چیزدیگر
deputy chief of naval operation
جانشین فرماندهی نیروی دریایی
succession of the presidency
سیستم تعیین جانشین درریاست
succee
جانشین شدن میراث بردن
acceptable product
فراورده جانشین قابل قبول
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
expansion
فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
standard
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
fuzzy theory
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
potential substitution
حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
Overdrive
قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
modes
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
mode
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
take over from
کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن
superseded
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersedes
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
two way alternate operation
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
supersede
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseding
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
algebra
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
united nations organization
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
end
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
inheriting
مالک شدن جانشین شدن
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
inherits
مالک شدن جانشین شدن
inherit
مالک شدن جانشین شدن
mode
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
modes
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
pavement
کف سازی
stylization
مد سازی
pavements
کف سازی
flooring
کف سازی
idolization
بت سازی
individuation
تک سازی
truncation
بی سر سازی
local anasthesia
سر سازی
bridge building
پل سازی
compaction
تو پر سازی
individualization
تک سازی
retortion
کج سازی
retortion
خم سازی
individualized
تک سازی
individualises
تک سازی
flection
خم سازی
individualizing
تک سازی
individualizes
تک سازی
repk lection
پر سازی
individualize
تک سازی
individualised
تک سازی
padding
له سازی
deflexion
خم سازی
individualising
تک سازی
bridgework
پل سازی
miseenscene
صحنه سازی
bedding
ثابت سازی
reclamation
اباد سازی
machine building
ماشین سازی
magnifcation
بزرگ سازی
withdrawal
رها سازی
notification
اگاه سازی
nest building
لانه سازی
minimization
کمینه سازی
smoothing
صاف سازی
bedding
محکم سازی
simulation
فاهر سازی
ichnography
زمینه سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com