English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
temper حالت بهبود
tempered حالت بهبود
tempers حالت بهبود
Other Matches
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
recovery upturn بهبود
mending بهبود
remission بهبود
progression بهبود
revivals بهبود
advances بهبود ها
proceedings بهبود ها
improvement بهبود
improvements بهبود
improvement بهبود
recovery بهبود
revival بهبود
recoveries بهبود
advance بهبود
progress بهبود
up and about <idiom> بهبود یافتن
upgrade بهبود امکانات
upgraded بهبود امکانات
recovery time زمان بهبود
pull through <idiom> بهبود یافتن
tempering quality قابلیت بهبود
restore to health بهبود دادن
to look oneself again بهبود یافتن
quick recovery بهبود سریع
upgrades بهبود امکانات
upgrading بهبود امکانات
meliorist بهبود گرای
pick up health بهبود یافتن
look oneself again بهبود یافتن
modifies بهبود دادن
modify بهبود دادن
betterment اصلاح بهبود
modifying بهبود دادن
ameliorative بهبود یابنده
improvability بهبود پذیری
improvable بهبود پذیر
improvement بهبود دادن
to restorative to health بهبود دادن
improvements بهبود دادن
ameliorator بهبود دهنده
meliorism بهبود طلبی
meliorate بهبود یافتن
It'll be OK. <idiom> بهبود میابد!
welfare state دولت بهبود بخش
recovering بهبود یافتن بازیابی
spontaneous remission بهبود خود به خودی
recover بهبود یافتن بازیابی
recovers بهبود یافتن بازیابی
spontaneous recovery بهبود خود به خودی
recuperation بهبود جبران خسارت
recoverable error خطای قابل بهبود
improvised بهبود سازی شده
digital darkroom برنامهای برای بهبود تصویر
vulnerary بهبود دهنده داروی زخم
uprating بهبود میزان کارائی [مهندسی]
To recover. To get well. خوب شدن ( بهبود یا فتن )
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
to mend matters کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
customises بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
enhancer وسیله یا نرم افزاری که یک فرآیند یا محصول را بهبود می بخشد
customizes بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
customised بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
shadow RAM روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
customizing بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
ActiveX که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود
HMI's امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
retrofit بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
to turn the corner <idiom> بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
HMI امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
extending خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
normal روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
whitcomb body جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
extends خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
enhance سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhanced سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhancing سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
prototypes اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototype اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
extend خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
EIDE مشخصات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده و دریافت آن به دیسک سخت را بهبود می بخشد
add-on سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
fielded مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fields مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
add-ons سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
multimedia قطعه پردازنده که حاوی قط عاتی است که برای بهبود کارایی چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
backlight چراغ پشت صفحه کریستال مایع که شدت حروف صفحه را بهبود می بخشد وآنها را خوانا تر میکند
MMX قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
processor پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
systems analysis 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
state- حالت
feverishness حالت تب
predicament حالت
posture حالت
makes حالت
postured حالت
self حالت
cases حالت
stances حالت
stance حالت
case حالت
glass eyed بی حالت
postures حالت
stated حالت
phased حالت
phase حالت
estate حالت
estates حالت
stating حالت
status حالت
phases حالت
states حالت
make حالت
if حالت
queasiness حالت قی
predicaments حالت
pyreticosis حالت تب
febricity حالت تب
attitudes حالت
temperament حالت
temperaments حالت
state حالت
attitude حالت
situations حالت
tempers حالت
tempered حالت
temper حالت
line condition حالت خط
grain حالت
moods حالت
mood حالت
manner حالت
condition حالت
ill conditioned بد حالت
situation حالت
disposition حالت
unexpressive بی حالت
expressions حالت
expression حالت
idiocrasy حالت
posturing حالت
fettle حالت
inactive status حالت انتساب
vitreus state حالت شیشهای
incipience حالت نخستین
incipincy حالت نخستین
goutiness حالت نقرسی
isopiestic حالت فشارمتعادل
insert mode حالت درج
input mode حالت ورودی
grittiness حالت شنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com