English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
Other Matches
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
strobe سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
drivers یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer machine دستگاه انتقال
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
transmission level meter دستگاه اندازه گیری سطح انتقال پگل مسر
parameters زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameter زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
double buffering روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
corrections تصحیحات
position correction تصحیحات موضعی
amendments تصحیحات مکملها
special corrections تصحیحات مخصوص
amendment تصحیحات مکملها
facsimile transceiver واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
loads برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
poma lift تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
data movement time زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
gyrograph نمودارهای تصحیحات قطب نمای مغناطیسی ناو
hydraulic fluid سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
bridged استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
relocation کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
bridges استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
increments انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
increment انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
tactical diversions تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
carrying زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
general purpose machine دستگاه برای اهداف مختلف
hypoid چرخدنده هایی برای انتقال حرکت و قدرت بین شفت ها یامحورهای متنافر
MediaServer سیستم سافت Netscape برای تامین انتقال صوت و تصویر روی اینترنت
zamboni دستگاه چهارچرخه برای صاف کردن یخ
all purpose machine دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
copyright حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
range جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
ranged جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
copyrights حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
ranges جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
i/o محل حافظه که توسط پورت ورودی / خروجی برای انتقال داده با CPU استفاده میشود
analog to digital converter تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
instrument for absolute measurement دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
knee flexion and extension machine دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
tachistoscope دستگاه تصویرافکنی سریع برای سنجش حافظه وتوجه
frequency shift keying روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
hygrograph دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
degausser وسیلهای برای پاک کردن اطلاعات از دستگاه ضبط مغناطیسی
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
fits units with ... connection مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
redundancy check تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
at استاندارد باس IBM که برای انتقال بیتهای داده و اطلاعات آدرس از لبه متصل شونده استفاده میکند
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
piggybacking استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
commonest پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
common پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commoners پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
cards کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
CMIP پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
statitizing فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
cim تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
computer input microfilm تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
paged عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
page عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
FTP استاندارد TCP/IP برای انتقال داده بین کامپیوترها. یک پروتکل اشتراک فایل است در سط وح مختلف و مدلی از شبکه OSI است
pages عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
q correction تصحیحات مربوط به هدف یاجای هدف
puck یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
constant سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constants سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
midi واسط سری که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند. واسط MIDI سیگنالهای را از کنترولر یا کامپیوتر که دستورات مختلفی برای قط عات می نویسد انتقال میدهد
reel to reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
Internet شبکه گسترده بین المللی که انتقال داده و فایل را به همراه توابع پست الکترونیکی برای میلیونهای کاربر در جهان فراهم میکند. هر کسی میتواند از اینترنت استفاده کند. و نیز مراجعه شود به HTTP
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
offset plottin روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ebam Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
correction index جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
tethered حدود
thereabouts در آن حدود
tethers حدود
well-nigh در حدود
module حدود
tether حدود
modules حدود
tethering حدود
ambit حدود
precincts حدود
realms حدود
realm حدود
vicinity حدود
ranged حدود
ranges حدود
range حدود
definitions حدود
in the neighbourhood در حدود
neiggourhood حدود
precinct حدود
definition حدود
delimit حدود
scope حدود
about <adv.> حدود
confine حدود
delimited حدود
roughly <adv.> حدود
about در حدود
compass حدود
perambulation حدود
delimits حدود
limit حدود
purview حدود
scantling حدود
neighborhoods حدود
neighbourhood حدود
well nigh در حدود
confining حدود
neighbourhoods حدود
delimiting حدود
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
range حدود محدوده
range حدود وسعت
limits of confidence حدود اطمینان
confinement تحدید حدود
limit of fire حدود اتش
purview حدود میدان
limit check مقابله حدود
whereabouts درچه حدود
probability limits حدود احتمالی
graphic limits حدود گرافیکی
reaching وسعت حدود
therabout دران حدود
ranged حدود محدوده
yawed تجاوز از حدود
hereabout دراین حدود
boundary حدود یکان
reached وسعت حدود
demarcation تعیین حدود
boundaries حدود چیزی
boundaries حدود یکان
class interval حدود طبقه
purview of an occupation حدود کاری
class limits حدود طبقه
trimester در حدود سه ماه
yaw تجاوز از حدود
ranged حدود وسعت
gamut حدود حیطه
ranges حدود محدوده
delimitation تعیین حدود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com