Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
scale
حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
Other Matches
ganoid
دارای فلسهای سخت وبراق سگ ماهی
seats
حرکت تعادلی
seated
حرکت تعادلی
seat
حرکت تعادلی
needle scale
حرکت تعادلی روی یک پا
single leg balance
حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
routine
یک سری حرکت ژیمناستیک
still rings
حلقههای بی حرکت ژیمناستیک
routines
یک سری حرکت ژیمناستیک
routinely
یک سری حرکت ژیمناستیک
mounts
شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
mount
شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
catch
نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
ganoidean
دارای فلسهای براق
ganoidal
دارای فلسهای براق
squamulose
دارای فلسهای ریز
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
strike
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
grubbed
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubs
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grub
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
equilibrium pressure
فشار تعادلی
equilibrium system
سیستم تعادلی
balance climbing
صعود تعادلی
counter balance
وزنه تعادلی
statokinetic reflexes
بازتابهای تعادلی- جنسی
free handicap
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
bisque
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
high goal polo
چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
gymnastic
ژیمناستیک
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
gymnast
قهرمان ژیمناستیک
gymnasts
قهرمان ژیمناستیک
gym
سالن ژیمناستیک
parallel bars
پارالل ژیمناستیک
gymnastics
ورزش ژیمناستیک
gyms
سالن ژیمناستیک
floor exercise
حرکات زمینی ژیمناستیک
mill circle
چرخ اسیاب ژیمناستیک
stoop vault
پرش از خرک ژیمناستیک
apparatus
اسباب و وسایل ژیمناستیک
break one's fall
افتادن از وسیله ژیمناستیک
belly grind
چرخ فلک ژیمناستیک
decline board
پیش تخته ژیمناستیک
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
vaulting
پرش از روی اسباب ژیمناستیک
pommel horse
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
side horse
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
horse
[gymnastics apparatus]
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
vaulting horse
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
springboards
پیش تخته پرش در ژیمناستیک
springboard
پیش تخته پرش در ژیمناستیک
pulls
کندن پشم کندن از
pull
کندن پشم کندن از
peels
پوست کندن کندن
beat board
ضربع زدن به پیش تخته ژیمناستیک
underswing
تاب دادن بدن در زیر میله ژیمناستیک
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
to jackknife
با بدن سیخ از روی خرک حلقه پریدن
[ژیمناستیک]
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
sea calf
گوساله ماهی سگ ماهی
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cartwheel
[gymnastics exercise]
چرخ فلک
[ورزش ژیمناستیک]
[ورزش]
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compensating winding
سیم پیچ تعادلی سیم پیچ خنثی کننده
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
teleost
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
pick-up
کندن
trenches
کندن
pugs
کندن
trench
کندن
divulsion
کندن
take off
کندن
pug
کندن
discerption
کندن
dig , in
کندن
gnaws
کندن
gouging
کندن
gnawed
کندن
channel
کندن
channeled
کندن
pick-ups
کندن
evulsion
کندن
channelled
کندن
channeling
کندن
channels
کندن
pick
کندن
picks
کندن
gnaw
کندن
scours
کندن
scoured
کندن
plucking
کندن
plucked
کندن
graved
کندن
pluck
کندن
tweeze
کندن مو
to put off
کندن
hair pulling
کندن مو
strip
کندن
carvings
کندن
carve
کندن
carves
کندن
carved
کندن
plucks
کندن
incise
کندن
incised
کندن
tearoff
کندن از
scour
کندن
insculp
کندن
elevator
از جا کندن
elevators
از جا کندن
to chip off
کندن
to pick off
کندن
gouges
کندن
gouged
کندن
gouge
کندن
to take off
کندن
tweese
کندن مو
incises
کندن
quill
پر کندن از
mines
کندن
raises
از جا کندن
raise
از جا کندن
to break off
کندن
cut out
کندن
avulse
از جا کندن
mine
کندن
mined
کندن
channelize
کندن
quills
پر کندن از
supplant
از ریشه کندن
uprooted
ازریشه کندن
unpick
کندن - جداکردن
uprooting
ازریشه کندن
grave
قبر کندن
digs
کنایه کندن
dig
کنایه کندن
uproots
ازریشه کندن
To dig the earth.
زمین را کندن
To tear oneself away from something .
دل از چیزی کندن
doffs
لباس کندن
supplants
از ریشه کندن
supplanted
از ریشه کندن
pelt
پوست کندن
supplanting
از ریشه کندن
graves
قبر کندن
gravest
قبر کندن
gripped
نهر کندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com