English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (33 milliseconds)
English Persian
stand out حرکت کردن ناو به سمت دریا
Search result with all words
sail کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
Other Matches
sound velocity سرعت حرکت صوت در اب دریا
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
skim sweeping پاک کردن مین در عمق کم دریا
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
departures حرکت کردن
waggles حرکت کردن
move حرکت کردن
moved حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
waggled حرکت کردن
moves حرکت کردن
waggling حرکت کردن
whir حرکت کردن
departure حرکت کردن
get under way حرکت کردن
inch حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
skew کج حرکت کردن
sail حرکت کردن
have way on حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
waggle حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
sailings حرکت کردن
sailed حرکت کردن
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
zigzagged حرکت زیگزاگی کردن
underway در حال حرکت کردن
crab به پهلو حرکت کردن
sailings با نازوعشوه حرکت کردن
crabs به پهلو حرکت کردن
dart بسرعت حرکت کردن
darted بسرعت حرکت کردن
darting بسرعت حرکت کردن
lugging سنگین حرکت کردن
lugs سنگین حرکت کردن
spanks با سرعت حرکت کردن
spanked با سرعت حرکت کردن
spank با سرعت حرکت کردن
sailed با نازوعشوه حرکت کردن
sail با نازوعشوه حرکت کردن
crawfish به پشت حرکت کردن
to bolt ناگهانی حرکت کردن
pule باصدا حرکت کردن
whirry بعجله حرکت کردن
lazier باکندی حرکت کردن
laziest باکندی حرکت کردن
lazy باکندی حرکت کردن
trances باچالاکی حرکت کردن
trance باچالاکی حرکت کردن
infile به ستون دو حرکت کردن
lug سنگین حرکت کردن
lugged سنگین حرکت کردن
skeet باسرعت حرکت کردن
streaked بسرعت حرکت کردن
sneak دزدکی حرکت ه کردن
make leeway حرکت پهلویی کردن
streaking بسرعت حرکت کردن
spiral بطورمارپیچ حرکت کردن
range سیر و حرکت کردن
spiraled بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled بطورمارپیچ حرکت کردن
larrup سنگین حرکت کردن
sneaked دزدکی حرکت ه کردن
sneaks دزدکی حرکت ه کردن
to make an early start زود حرکت کردن
streaks بسرعت حرکت کردن
streak بسرعت حرکت کردن
trails بدنبال حرکت کردن
trailing بدنبال حرکت کردن
trailed بدنبال حرکت کردن
trail بدنبال حرکت کردن
to move on واداربه حرکت کردن
to tail to the tide باجزرومد حرکت کردن
zigzagging حرکت زیگزاگی کردن
submarine زیردریا حرکت کردن
zigzag حرکت زیگزاگی کردن
submarines زیردریا حرکت کردن
spiralling بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals بطورمارپیچ حرکت کردن
zigzags حرکت زیگزاگی کردن
jink بسرعت حرکت کردن
ranges سیر و حرکت کردن
ranged سیر و حرکت کردن
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
wriggling حرکت کرم وار کردن
troupe بصورت دسته حرکت کردن
wriggle حرکت کرم وار کردن
jibe ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
ambulate حرکت کردن درحرکت بودن
paddling با باله شنا حرکت کردن
galvanize تحریک کردن به حرکت واداشتن
hulks باسنگینی ورخوت حرکت کردن
troupes بصورت دسته حرکت کردن
departing روانه شدن حرکت کردن
maneuver حرکت دادن یاحرکت کردن
choking مسدود کردن از حرکت بازداشتن
belt باشدت حرکت یا عمل کردن
lomomote از جایی بجایی حرکت کردن
to bolt با سرعت زیاد حرکت کردن
belted باشدت حرکت یا عمل کردن
zoomed با صدای وزوز حرکت کردن
hulk باسنگینی ورخوت حرکت کردن
criss-cross بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed بهطور متقاطع حرکت کردن
wriggles حرکت کرم وار کردن
to outgo حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
wriggled حرکت کرم وار کردن
gibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
belts باشدت حرکت یا عمل کردن
leapfrog باجست وخیز حرکت کردن
skip رقص کنان حرکت کردن
slugs مثل حلزون حرکت کردن
skulks گروه دزدکی حرکت کردن
rippling بطور موجی حرکت کردن
ripples بطور موجی حرکت کردن
to flounce حرکت تند و ناگهانی کردن
skipped رقص کنان حرکت کردن
skips رقص کنان حرکت کردن
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
to tailgate the motorist in front سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
slug مثل حلزون حرکت کردن
skulked گروه دزدکی حرکت کردن
slugged مثل حلزون حرکت کردن
jibed ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
lobbing با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobs با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
leapfrogs باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogging باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogged باجست وخیز حرکت کردن
maneuver حرکت جنگی مانور کردن
sway away رد کردن ضربه با حرکت بدن
jibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
depart روانه شدن حرکت کردن
rippled بطور موجی حرکت کردن
ripple بطور موجی حرکت کردن
departs روانه شدن حرکت کردن
lob با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
whish باصدای هیس حرکت کردن
lobbed با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
jibing ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
skulking گروه دزدکی حرکت کردن
cannonball سریع السیر حرکت کردن
criss-crosses بهطور متقاطع حرکت کردن
accost در امتداد چیزی حرکت کردن
zooms با صدای وزوز حرکت کردن
zoom با صدای وزوز حرکت کردن
paddle با باله شنا حرکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com