Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
multifoliate
دارای چندین برگچه
Other Matches
foliolate
دارای برگچه
pinnular
دارای برگچه
quinate
دارای پنج برگچه
trijugate
دارای سه جفت برگچه
quinquefoliolate
دارای پنج برگچه
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
multilineal
دارای چندین خط
polygenetic
دارای چندین مبدا
polymerous
دارای چندین جزء
multivocal
دارای چندین معنی
variform
دارای چندین شکل
multicoloured
دارای چندین رنگ
polygastric
دارای چندین معده
varriform
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
polygenist
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
Family prayer rug
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
plumule
برگچه
leaflet
برگچه
leafleted
برگچه
foliole
برگچه
leaflets
برگچه
seed leaf
برگچه
pinnule
برگچه
leafleting
برگچه
plumelet
برگچه
pinule
برگچه
pinna
برگچه
youngsters
برگچه
youngster
برگچه
jugum
یکزوج برگچه
bracteole
برگچه فرعی
jugum
برگچه زوج
bract
برگچه زیرگل
petiole
ساقه برگ برگچه
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
multiple
چندین
Several persons ( people ).
چندین تن
ten
چندین
lot
چندین
several
چندین
multipoint
با چندین خط وط
multifold
چندین
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
dozens of times
چندین بار
many times
چندین بار
over again
چندین بار
over and over again
چندین بار
manyfold
چندین مرتبه
many books
چندین کتاب
regularly
[often]
<adv.>
چندین بار
oft
[archaic, literary]
<adv.>
چندین بار
often
<adv.>
چندین بار
many times
<adv.>
چندین بار
manifold copies
چندین نسخه
a lot of times
<adv.>
چندین بار
many
چندین بسا
several thousands
چندین هزار
for reasons
به چندین دلیل
frequently
<adv.>
چندین بار
alternates
چندین بار
alternated
چندین بار
multivincular
چندین پیوندی
multivalve
چندین دریچهای
on any number of occasions
<adv.>
چندین بار
alternate
چندین بار
time and again
چندین بار
many a time
چندین بار
over and over
چندین بار
multicolour
با چندین رنگ
on several occasions
در چندین وهله
various
چندتا چندین
multistorey
ساختمان چندین طبقه
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
multi tasking
اجرای چندین کار
master keys
کلید چندین قفل
integration
انجام چندین عمل با هم
multitasking
اجرای چندین کار
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
He received several bullet wounds
چندین تیربه اوخورد
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
master key
کلید چندین قفل
swarms
چندین اشکال برنامه
swarmed
چندین اشکال برنامه
swarm
چندین اشکال برنامه
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
Many years passed .
چندین سال گذشت
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
high-rise
ساختمان چندین اشکوبه
polyphonic
نماینده چندین صدا
floscular
مرکب از چندین گلچه
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
polyphonous
نماینده چندین صدا
pooh bah
صاحب چندین مقام
group
جمع اوری چندین چیز با هم
Several pages have been torn out.
چندین صفحه اش پاره شده
flanker
[یکی از چندین گوشه ساختمان]
polygenous
از چندین جورخاره درست شده
Several cars collided.
چندین اتوموبیل بهم خوردند
broadcasts
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
groups
جمع کردن چندین وسیله با هم
skeleton keys
کلیدی که چندین قفل را بازکند
groups
جمع اوری چندین چیز با هم
broadcast
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
cornet a pistons
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
skeleton key
کلیدی که چندین قفل را بازکند
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
heteronomous
روینده تحت چندین قانون
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
multiplex
ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
combination
چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
commoners
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
array
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
conditional
مین کننده وقوع چندین کار مشخص
commonest
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
arrays
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
broadcast
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounced
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounces
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcasts
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
bounce
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
gulped
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
gulps
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
paralleled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulp
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multifunction
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
resource
استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
compound
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallels
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
compounded
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
parallelled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
compounds
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
polypary
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
gulping
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
Hallenkirche
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
hall-church
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
omnim gatherum
امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
polypidom
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
packaged
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
compounded
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
letters
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
decentralized computer network
شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
dithered
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dither
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
dithers
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
acronyms
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronym
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
packs
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
compounds
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
letter
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
compound
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
distributing
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com