Total search result: 301 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to get ones hand in |
دست یافتن به |
|
|
Search result with all words |
|
retriever |
سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین |
retrievers |
سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین |
formula |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
formulae |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
formulas |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
answer |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answered |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answering |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answers |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
wax |
رو به بدر رفتن استحاله یافتن |
waxed |
رو به بدر رفتن استحاله یافتن |
waxes |
رو به بدر رفتن استحاله یافتن |
reduce |
کاهش یافتن |
reduce |
تقلیل یافتن |
reduces |
کاهش یافتن |
reduces |
تقلیل یافتن |
reducing |
کاهش یافتن |
reducing |
تقلیل یافتن |
exchange |
عوض کردن تسعیر یافتن |
exchanged |
عوض کردن تسعیر یافتن |
exchanges |
عوض کردن تسعیر یافتن |
exchanging |
عوض کردن تسعیر یافتن |
gain |
کسب کردن باز یافتن |
gain |
بهبودی یافتن رسیدن |
gained |
کسب کردن باز یافتن |
gained |
بهبودی یافتن رسیدن |
gains |
کسب کردن باز یافتن |
gains |
بهبودی یافتن رسیدن |
replace |
دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل |
replaced |
دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل |
replaces |
دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل |
replacing |
دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل |
diagnoses |
یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری |
diagnosis |
یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری |
queried |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
queries |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
query |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
querying |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
strike |
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ |
strikes |
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ |
meet |
: برخورد کردن یافتن |
meets |
: برخورد کردن یافتن |
spread |
گسترش یافتن |
spread |
بسط وتوسعه یافتن گسترش |
spreads |
گسترش یافتن |
spreads |
بسط وتوسعه یافتن گسترش |
over |
بیرونی شفا یافتن |
over |
پایان یافتن |
over- |
بیرونی شفا یافتن |
over- |
پایان یافتن |
machine |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند |
machined |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند |
machines |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند |
toggle |
تغییر یافتن بین دو وضعیت |
toggles |
تغییر یافتن بین دو وضعیت |
test |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
tested |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
tests |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
location |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است مشخص میکند |
locations |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است مشخص میکند |
flow |
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن |
flowed |
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن |
flows |
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن |
realised |
تحقق یافتن |
realises |
تحقق یافتن |
realising |
تحقق یافتن |
realize |
تحقق یافتن |
realized |
تحقق یافتن |
realizes |
تحقق یافتن |
realizing |
تحقق یافتن |
effective |
نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی |
generate |
گسترش یافتن افریدن |
generated |
گسترش یافتن افریدن |
generates |
گسترش یافتن افریدن |
generating |
گسترش یافتن افریدن |
measure |
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی |
measure |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
rise |
خاتمه یافتن |
rises |
خاتمه یافتن |
detect |
یافتن |
detected |
یافتن |
detecting |
یافتن |
detects |
یافتن |
demise |
وفات یافتن |
contact |
تماس یافتن تماسی |
contacted |
تماس یافتن تماسی |
contacting |
تماس یافتن تماسی |
contacts |
تماس یافتن تماسی |
select |
یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها |
selected |
یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها |
selects |
یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها |
adjourn |
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن |
adjourned |
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن |
adjourning |
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن |
adjourns |
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن |
extend |
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن |
extend |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
extending |
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن |
extending |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
extends |
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن |
Other Matches |
|
propagated |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
propagating |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
propagates |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
propagate |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
trial and error <idiom> |
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب |
finds |
یافتن |
discovered |
یافتن |
discovering |
یافتن |
discovers |
یافتن |
discover |
یافتن |
find |
یافتن |
wrap up |
خاتمه یافتن |
lessened |
تقلیل یافتن |
to undergo a change |
تغییر یافتن |
penetract |
راه یافتن |
lessening |
تقلیل یافتن |
wind up |
پایان یافتن |
lessens |
تقلیل یافتن |
accruing |
افزایش یافتن |
escalated |
فزونی یافتن |
perennate |
دوام یافتن |
accrues |
افزایش یافتن |
protend |
امتداد یافتن |
accrue |
گسترش یافتن |
conquer |
پیروزی یافتن بر |
accrues |
گسترش یافتن |
conquers |
پیروزی یافتن بر |
pull round |
بهبودی یافتن |
learns |
اگاهی یافتن |
learn |
اگاهی یافتن |
overpowered |
استیلا یافتن بر |
centralization |
مرکزیت یافتن |
conquering |
پیروزی یافتن بر |
lessen |
تقلیل یافتن |
pickup |
بهبودی یافتن |
overspread |
بسط یافتن |
overmatch |
تفوق یافتن |
alters |
تغییر یافتن |
come up with <idiom> |
یافتن پاسخ |
accede |
دست یافتن |
lay hands on something <idiom> |
یافتن چیزی |
masters |
تسلط یافتن |
masters |
تسلط یافتن بر |
mastered |
تسلط یافتن |
mastered |
تسلط یافتن بر |
master |
تسلط یافتن |
master |
تسلط یافتن بر |
pull through <idiom> |
بهبود یافتن |
accede |
راه یافتن |
centred |
تمرکز یافتن |
centre |
تمرکز یافتن |
escalating |
فزونی یافتن |
specialises |
تخصص یافتن |
specialising |
تخصص یافتن |
overmaster |
برتری یافتن بر |
alter |
تغییر یافتن |
accrue |
افزایش یافتن |
altered |
تغییر یافتن |
altering |
تغییر یافتن |
booms |
توسعه یافتن |
booming |
توسعه یافتن |
boomed |
توسعه یافتن |
boom |
توسعه یافتن |
escalate |
فزونی یافتن |
escalates |
فزونی یافتن |
specializing |
تخصص یافتن |
specializes |
تخصص یافتن |
specialize |
تخصص یافتن |
centers |
تمرکز یافتن |
accruing |
گسترش یافتن |
attain |
دست یافتن |
dwindles |
تدریجاکاهش یافتن |
dwindled |
تدریجاکاهش یافتن |
dwindle |
تدریجاکاهش یافتن |
relaxing |
تخفیف یافتن |
relaxes |
تخفیف یافتن |
relax |
تخفیف یافتن |
recvperate |
بهبودی یافتن |
recuperate |
بهبودی یافتن |
recuperated |
بهبودی یافتن |
recuperates |
بهبودی یافتن |
terminates |
خاتمه یافتن |
to be transferred |
انتقال یافتن |
terminated |
خاتمه یافتن |
to come to know |
اگاهی یافتن |
dwindling |
تدریجاکاهش یافتن |
deploy |
گسترش یافتن |
to be through |
فراغت یافتن |
attained |
دست یافتن |
attaining |
دست یافتن |
attains |
دست یافتن |
expand |
بسط یافتن |
sublate |
تغییرشکل یافتن |
expanding |
بسط یافتن |
expands |
بسط یافتن |
taper off |
کاهش یافتن |
to a greatness |
بزرگی یافتن |
transcends |
برتری یافتن |
transcending |
برتری یافتن |
transcended |
برتری یافتن |
transcend |
برتری یافتن |
to be prolonged |
امتداد یافتن |
deploys |
گسترش یافتن |
deploying |
گسترش یافتن |
to extricate oneself |
رهایی یافتن |
terminate |
خاتمه یافتن |
diminish |
تقلیل یافتن |
diminish |
نقصان یافتن |
overpowers |
استیلا یافتن بر |
prefer |
ترجیح یافتن |
preferring |
ترجیح یافتن |
to grow better |
بهبودی یافتن |
to look oneself again |
بهبود یافتن |
prefers |
ترجیح یافتن |
to pull round |
بهبودی یافتن |
waning |
کاهش یافتن |
to reach for knowledge |
برای یافتن |
wanes |
کاهش یافتن |
to quit oneself of |
رهائی یافتن از |
waned |
کاهش یافتن |
specialization |
تخصص یافتن |
wane |
کاهش یافتن |
diminishes |
نقصان یافتن |
diminishes |
تقلیل یافتن |
overpower |
استیلا یافتن بر |
to gain in nealth |
بهبودی یافتن |
to gain the upper hand |
غلبه یافتن |
dominates |
تفوق یافتن |
dominated |
تفوق یافتن |
dominate |
تفوق یافتن |
to get fame |
شهرت یافتن |
to get off |
رهایی یافتن از |
to get rid of |
رهایی یافتن از |
insuring |
اطمینان یافتن |
insures |
اطمینان یافتن |
ensuring |
اطمینان یافتن |
ensures |
اطمینان یافتن |
ensured |
اطمینان یافتن |
ensure |
اطمینان یافتن |
recuperating |
بهبودی یافتن |
to take courage |
خرات یافتن |
centered |
تمرکز یافتن |
recover |
بهبودی یافتن |
luxuriates |
شکوه یافتن |
come off |
وقوع یافتن |
luxuriating |
شکوه یافتن |
come off |
تحقق یافتن |
to alter [to] |
تغییر یافتن |
achieve |
دست یافتن |
achieved |
دست یافتن |
come round |
شفا یافتن |
overcoming |
غلبه یافتن |
recovering |
بهبودی یافتن |
to get back on one's feet |
بهبودی یافتن |
recovers |
بهبودی یافتن |
convect |
انتقال یافتن |
luxuriate |
شکوه یافتن |
come through |
وقوع یافتن |
luxuriated |
شکوه یافتن |
achieves |
دست یافتن |
shrinking |
کاهش یافتن |
tensest |
تشدید یافتن |
tenses |
تشدید یافتن |
tenser |
تشدید یافتن |
tensed |
تشدید یافتن |
tense |
تشدید یافتن |
outspread |
گسترش یافتن |
scant |
تخفیف یافتن |
shrinks |
کاهش یافتن |
achieving |
دست یافتن |
end |
خاتمه یافتن |
circumfuse |
گسترش یافتن |
ended |
خاتمه یافتن |
to peter out |
نقصان یافتن |
center |
تمرکز یافتن |
ends |
خاتمه یافتن |
bunchout |
برامدگی یافتن |
break out |
شیوع یافتن |
tensing |
تشدید یافتن |
shrink |
کاهش یافتن |
acceded |
دست یافتن |
decreases |
کاهش یافتن |
decreases |
نقصان یافتن |
look oneself again |
بهبود یافتن |
decreased |
کاهش یافتن |
decreased |
نقصان یافتن |
lay hands on something |
چیزی را یافتن |
decrease |
کاهش یافتن |
decrease |
نقصان یافتن |
overcome |
غلبه یافتن |
overcomes |
غلبه یافتن |
pick up health |
بهبود یافتن |
development |
تکامل یافتن |
acceded |
راه یافتن |
accedes |
دست یافتن |
accedes |
راه یافتن |
acceding |
دست یافتن |
acceding |
راه یافتن |
outreach |
برتری یافتن |
take steps <idiom> |
آمادگی یافتن |