English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
English Persian
to get ones hand in دست یافتن به
Search result with all words
retriever سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
retrievers سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
wax رو به بدر رفتن استحاله یافتن
waxed رو به بدر رفتن استحاله یافتن
waxes رو به بدر رفتن استحاله یافتن
reduce کاهش یافتن
reduce تقلیل یافتن
reduces کاهش یافتن
reduces تقلیل یافتن
reducing کاهش یافتن
reducing تقلیل یافتن
exchange عوض کردن تسعیر یافتن
exchanged عوض کردن تسعیر یافتن
exchanges عوض کردن تسعیر یافتن
exchanging عوض کردن تسعیر یافتن
gain کسب کردن باز یافتن
gain بهبودی یافتن رسیدن
gained کسب کردن باز یافتن
gained بهبودی یافتن رسیدن
gains کسب کردن باز یافتن
gains بهبودی یافتن رسیدن
replace دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaced دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaces دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replacing دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
diagnoses یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری
diagnosis یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری
queried پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
queries پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
query پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
querying پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
strike فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
meet : برخورد کردن یافتن
meets : برخورد کردن یافتن
spread گسترش یافتن
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads گسترش یافتن
spreads بسط وتوسعه یافتن گسترش
over بیرونی شفا یافتن
over پایان یافتن
over- بیرونی شفا یافتن
over- پایان یافتن
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machined شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machines شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
toggle تغییر یافتن بین دو وضعیت
toggles تغییر یافتن بین دو وضعیت
test عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tested عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tests عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
location شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است مشخص میکند
locations شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است مشخص میکند
flow لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flowed لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
realised تحقق یافتن
realises تحقق یافتن
realising تحقق یافتن
realize تحقق یافتن
realized تحقق یافتن
realizes تحقق یافتن
realizing تحقق یافتن
effective نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
generate گسترش یافتن افریدن
generated گسترش یافتن افریدن
generates گسترش یافتن افریدن
generating گسترش یافتن افریدن
measure عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
rise خاتمه یافتن
rises خاتمه یافتن
detect یافتن
detected یافتن
detecting یافتن
detects یافتن
demise وفات یافتن
contact تماس یافتن تماسی
contacted تماس یافتن تماسی
contacting تماس یافتن تماسی
contacts تماس یافتن تماسی
select یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها
selected یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها
selects یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها
adjourn بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
extend توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
Other Matches
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
finds یافتن
discovered یافتن
discovering یافتن
discovers یافتن
discover یافتن
find یافتن
wrap up خاتمه یافتن
lessened تقلیل یافتن
to undergo a change تغییر یافتن
penetract راه یافتن
lessening تقلیل یافتن
wind up پایان یافتن
lessens تقلیل یافتن
accruing افزایش یافتن
escalated فزونی یافتن
perennate دوام یافتن
accrues افزایش یافتن
protend امتداد یافتن
accrue گسترش یافتن
conquer پیروزی یافتن بر
accrues گسترش یافتن
conquers پیروزی یافتن بر
pull round بهبودی یافتن
learns اگاهی یافتن
learn اگاهی یافتن
overpowered استیلا یافتن بر
centralization مرکزیت یافتن
conquering پیروزی یافتن بر
lessen تقلیل یافتن
pickup بهبودی یافتن
overspread بسط یافتن
overmatch تفوق یافتن
alters تغییر یافتن
come up with <idiom> یافتن پاسخ
accede دست یافتن
lay hands on something <idiom> یافتن چیزی
masters تسلط یافتن
masters تسلط یافتن بر
mastered تسلط یافتن
mastered تسلط یافتن بر
master تسلط یافتن
master تسلط یافتن بر
pull through <idiom> بهبود یافتن
accede راه یافتن
centred تمرکز یافتن
centre تمرکز یافتن
escalating فزونی یافتن
specialises تخصص یافتن
specialising تخصص یافتن
overmaster برتری یافتن بر
alter تغییر یافتن
accrue افزایش یافتن
altered تغییر یافتن
altering تغییر یافتن
booms توسعه یافتن
booming توسعه یافتن
boomed توسعه یافتن
boom توسعه یافتن
escalate فزونی یافتن
escalates فزونی یافتن
specializing تخصص یافتن
specializes تخصص یافتن
specialize تخصص یافتن
centers تمرکز یافتن
accruing گسترش یافتن
attain دست یافتن
dwindles تدریجاکاهش یافتن
dwindled تدریجاکاهش یافتن
dwindle تدریجاکاهش یافتن
relaxing تخفیف یافتن
relaxes تخفیف یافتن
relax تخفیف یافتن
recvperate بهبودی یافتن
recuperate بهبودی یافتن
recuperated بهبودی یافتن
recuperates بهبودی یافتن
terminates خاتمه یافتن
to be transferred انتقال یافتن
terminated خاتمه یافتن
to come to know اگاهی یافتن
dwindling تدریجاکاهش یافتن
deploy گسترش یافتن
to be through فراغت یافتن
attained دست یافتن
attaining دست یافتن
attains دست یافتن
expand بسط یافتن
sublate تغییرشکل یافتن
expanding بسط یافتن
expands بسط یافتن
taper off کاهش یافتن
to a greatness بزرگی یافتن
transcends برتری یافتن
transcending برتری یافتن
transcended برتری یافتن
transcend برتری یافتن
to be prolonged امتداد یافتن
deploys گسترش یافتن
deploying گسترش یافتن
to extricate oneself رهایی یافتن
terminate خاتمه یافتن
diminish تقلیل یافتن
diminish نقصان یافتن
overpowers استیلا یافتن بر
prefer ترجیح یافتن
preferring ترجیح یافتن
to grow better بهبودی یافتن
to look oneself again بهبود یافتن
prefers ترجیح یافتن
to pull round بهبودی یافتن
waning کاهش یافتن
to reach for knowledge برای یافتن
wanes کاهش یافتن
to quit oneself of رهائی یافتن از
waned کاهش یافتن
specialization تخصص یافتن
wane کاهش یافتن
diminishes نقصان یافتن
diminishes تقلیل یافتن
overpower استیلا یافتن بر
to gain in nealth بهبودی یافتن
to gain the upper hand غلبه یافتن
dominates تفوق یافتن
dominated تفوق یافتن
dominate تفوق یافتن
to get fame شهرت یافتن
to get off رهایی یافتن از
to get rid of رهایی یافتن از
insuring اطمینان یافتن
insures اطمینان یافتن
ensuring اطمینان یافتن
ensures اطمینان یافتن
ensured اطمینان یافتن
ensure اطمینان یافتن
recuperating بهبودی یافتن
to take courage خرات یافتن
centered تمرکز یافتن
recover بهبودی یافتن
luxuriates شکوه یافتن
come off وقوع یافتن
luxuriating شکوه یافتن
come off تحقق یافتن
to alter [to] تغییر یافتن
achieve دست یافتن
achieved دست یافتن
come round شفا یافتن
overcoming غلبه یافتن
recovering بهبودی یافتن
to get back on one's feet بهبودی یافتن
recovers بهبودی یافتن
convect انتقال یافتن
luxuriate شکوه یافتن
come through وقوع یافتن
luxuriated شکوه یافتن
achieves دست یافتن
shrinking کاهش یافتن
tensest تشدید یافتن
tenses تشدید یافتن
tenser تشدید یافتن
tensed تشدید یافتن
tense تشدید یافتن
outspread گسترش یافتن
scant تخفیف یافتن
shrinks کاهش یافتن
achieving دست یافتن
end خاتمه یافتن
circumfuse گسترش یافتن
ended خاتمه یافتن
to peter out نقصان یافتن
center تمرکز یافتن
ends خاتمه یافتن
bunchout برامدگی یافتن
break out شیوع یافتن
tensing تشدید یافتن
shrink کاهش یافتن
acceded دست یافتن
decreases کاهش یافتن
decreases نقصان یافتن
look oneself again بهبود یافتن
decreased کاهش یافتن
decreased نقصان یافتن
lay hands on something چیزی را یافتن
decrease کاهش یافتن
decrease نقصان یافتن
overcome غلبه یافتن
overcomes غلبه یافتن
pick up health بهبود یافتن
development تکامل یافتن
acceded راه یافتن
accedes دست یافتن
accedes راه یافتن
acceding دست یافتن
acceding راه یافتن
outreach برتری یافتن
take steps <idiom> آمادگی یافتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com