English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
ram راندن با فشار
rammed راندن با فشار
rams راندن با فشار
Search result with all words
drafting راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
Other Matches
drives راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
booh راندن
pulsion راندن
power راندن
rein راندن
powered راندن
powering راندن
powers راندن
run راندن
poached راندن
guides راندن
guided راندن
guide راندن
poach راندن
poaches راندن
stub راندن
stubbed راندن
advancing راندن
advances راندن
advance راندن
stubbing راندن
stubs راندن
unkennel راندن
runs راندن
row راندن
steers راندن
conn راندن
steered راندن
cuple راندن
forcing راندن
steer راندن
driftage راندن
force راندن
forces راندن
drives راندن
rows راندن
rowed راندن
drive راندن
sail راندن
sailed راندن
sailings راندن
steering راندن
hurry راندن شتاب
hurrying راندن شتاب
hurries راندن شتاب
expel بیرون راندن
toe با پنجه پا راندن
motor اتومبیل راندن
motor- اتومبیل راندن
to sail avessel راندن قایق
to wear away اهسته راندن
to whisk away or off راندن پرندن
motored اتومبیل راندن
motors اتومبیل راندن
speed باسرعت راندن
sleighs سورتمه راندن
expels بیرون راندن
sled سورتمه راندن
sleds سورتمه راندن
repulsion عقب راندن
propel بجلو راندن
propelled بجلو راندن
propels بجلو راندن
expelling بیرون راندن
discharged بیرون راندن
expelled بیرون راندن
speeds باسرعت راندن
speeding باسرعت راندن
sleigh سورتمه راندن
pilots راندن ازمایشی
piloted راندن ازمایشی
pilot راندن ازمایشی
rerun باز راندن
smoke out بیرون راندن
to expel [from] بیرون راندن [از]
to drive a bus اتوبوسی را راندن
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
propulsion دفع پیش راندن
descants زیاد سخن راندن
exorcises دفع کردن راندن
descant زیاد سخن راندن
chace راندن واخراج کردن
push [email] پیشرانی، پیش راندن [رایانامه]
chase راندن واخراج کردن
exorcising دفع کردن راندن
exorcize دفع کردن راندن
exorcized دفع کردن راندن
exorcizes دفع کردن راندن
exorcizing دفع کردن راندن
exorcised دفع کردن راندن
repulsing دفع کردن راندن
repulsed دفع کردن راندن
homes جا به داخل لوله راندن
repulse دفع کردن راندن
chasing راندن واخراج کردن
chases راندن واخراج کردن
chased راندن واخراج کردن
sailplaning راندن هواپیمای بی موتور
repulses دفع کردن راندن
stroking راندن کمتر از فرفیت
strokes راندن کمتر از فرفیت
whisking راندن جاروب کردن
stroked راندن کمتر از فرفیت
stroke راندن کمتر از فرفیت
whisk راندن جاروب کردن
whisks راندن جاروب کردن
drives راندن گرداندن گرداننده
To drive all with the same stick . <proverb> همه را با یک چوب راندن .
drive راندن گرداندن گرداننده
whisked راندن جاروب کردن
expatriates از کشور خود راندن
powerboating راندن قایق موتوری
home جا به داخل لوله راندن
to lump them all together <idiom> همه را با یک چوب راندن
punting با چوب دست راندن
expatriate از کشور خود راندن
seaman ship مهارت در راندن قایق
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
dislodge از جای خودبیرون کردن راندن
solos بتنهایی راندن هواپیمای موتوردار
solo بتنهایی راندن هواپیمای موتوردار
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
disroot ازجای خودبیرون کردن راندن
wafted بهوا راندن بحرکت در اوردن
wafting بهوا راندن بحرکت در اوردن
wedging گوه چوبی بسختی راندن
wafts بهوا راندن بحرکت در اوردن
waft بهوا راندن بحرکت در اوردن
sledges پتک زدن سورتمه راندن
ramming راندن گلوله به داخل لوله
wedge گوه چوبی بسختی راندن
rechamber دوباره به داخل لوله راندن
wedged گوه چوبی بسختی راندن
sledge پتک زدن سورتمه راندن
dislodging از جای خودبیرون کردن راندن
dislodges از جای خودبیرون کردن راندن
steam propulsion of ships راندن کشتی ها بوسیله بخار
wedges گوه چوبی بسختی راندن
dislodged از جای خودبیرون کردن راندن
ram پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rams پر کردن توپ راندن به داخل لوله
to shut out راه ندادن ازمدنظر راندن یادورکردن
hackery ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
zoomed هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
pull over اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
zooms هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
zoom هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
tamp بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
hacks ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
imshi فروارده نفتی که برای راندن مگس و حشرات دیگربکارمیبرند
brush back پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
hacked ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
To treat them all alike. (indiscriminately). همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
hack ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
earth حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earths حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
solos پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solo پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
automobiles اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
low pressure فشار کم
line of thrust خط فشار
isobare هم فشار
weight فشار
hydraulic pressure فشار اب
isopiestic هم فشار
atmospheric pressure فشار جو
ice push فشار یخ
pressing فشار
fantod فشار
pressor فشار زا
bunt فشار با سر
barometric pressure فشار جو
thrusting فشار
thrust فشار
water pressure فشار اب
back pressure پی فشار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com