Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
mantissa
رقم اعشاری لگاریتم معمولی افزایش عدد اعشاری
Other Matches
common logarithm
لگاریتم اعشاری
noisy mode
سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
mode
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
modes
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
decimal file system
سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
mantissa
اعشاری
decimal
اعشاری
decimals
اعشاری
denary
ده ده اعشاری)
decimal balance
ترازوی اعشاری
decimal fraction
کسر اعشاری
repeating decimal
اعشاری مکرر
decimal points
ممیز اعشاری
decimal function
کسر اعشاری
decimal number
عدد اعشاری
decimal point
ممیز اعشاری
decimal digit
رقم اعشاری
decimal number system
سیستم اعداد اعشاری
decimal tab
جدول بندی اعشاری
decimalist
طرفدارسلسله اعشاری درپول
fractional
مانیتن یک عدد اعشاری
decimals
رقم دهدهی اعشاری
decimal
رقم دهدهی اعشاری
recurring decimal
اعشاری مکرر
[ریاضی]
zone decimal
دسته بندی اعشاری
packed decimal
عدد اعشاری فشرده
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
fractions
bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری
fraction
bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
biased
ارزش توان در یک عدد اعشاری
terminating decimal
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
point
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
decimals
سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
decimal
سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
proper decimal fraction
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
floating
عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
gigaflop
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
floating
عمل ریاضی روی عدد اعشاری
fixed point notation =
قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
ebcdic
کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
normalization
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
floating
عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
routines
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routinely
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
radix
نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
normalizes
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalize
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalising
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalised
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalises
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
floating
UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
extended
code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
noisy mode
رقم معمولا غیرصفر که هنگام نرمالسازی عدد اعشاری در صورت وجود اختلال به آن اضافه شود
applesoft basic
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
fixed point notation =
نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
binary coded decimal
سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
floats
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
float
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
floated
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
biquinary notation
دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
sub woofer
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
logarithms
لگاریتم
mantissa
لگاریتم
log
لگاریتم
logarithme
لگاریتم
mathematical
لگاریتم
logarithm
لگاریتم
logs
لگاریتم
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
logarithms
پایه لگاریتم
logarithmic
وابسته به لگاریتم
antilogarithm
متمم لگاریتم
logs
لگاریتم گرفتن
natural logarithm
لگاریتم نپری
neperian logarithm
لگاریتم طبیعی
log
لگاریتم گرفتن
natural logarithm
لگاریتم طبیعی
logarithm
پایه لگاریتم
neperian logarithm
لگاریتم نپری
naperian logarithm
لگاریتم نپری
log normal distribution
لگاریتم توزیع عادی
logs
شرح روزانه جدول لگاریتم
log
شرح روزانه جدول لگاریتم
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
pH
علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
copybook
معمولی
faceless
معمولی
normal
معمولی
wonted
معمولی
ferial
معمولی
usu
معمولی
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
open cheque
چک معمولی
standard
معمولی
routine
معمولی
ordinary
معمولی
routinely
معمولی
routines
معمولی
standards
معمولی
longhand
خط معمولی
received
معمولی
light water
اب معمولی
conventional
معمولی
common whipping
بست معمولی
standard trench
سنگر معمولی
street virus
ویروس معمولی
normal
عادی معمولی
nonstandard
غیر معمولی
medium lampholder
سرپیچ معمولی
mass concrete
بتن معمولی
rock brake
بسفایج معمولی
general cargo
کالای معمولی
hepatica
غافث معمولی
ap seogi
ایستادن معمولی
civil time
ساعت معمولی
banal
مبتذل معمولی
commonplace
معمولی مبتذل
ordinal type
نوع معمولی
man in the street
فرد معمولی
ambient
پس زمینه معمولی
wrought iron
اهن معمولی
normal good
کالای معمولی
normal interval
فاصله معمولی صف
plain concrete
بتن معمولی
onery
عادی معمولی
standard
طبیعی یا معمولی
ethyl alcohol
الکل معمولی
piper nigrum
فلفل معمولی
ordinary clay
خاک رس معمولی
unselected clay
خاک رس معمولی
ordinary share
سهام معمولی
ornary
عادی معمولی
ornery
عادی معمولی
procedure message
پیام معمولی
ranko
سرباز معمولی
normal permeability
نفوذپذیری معمولی
standard motor
موتور معمولی
standards
طبیعی یا معمولی
standard gauge
اندازه معمولی
standard brick
اجر معمولی
standard bar
میله معمولی
single precision
با دقت معمولی
rudas
پست معمولی
workaday
معمولی عادی
ethanol
الکل معمولی
common link
حلقه معمولی
common
معمولی متعارفی
commonest
معمولی متعارفی
commoners
معمولی متعارفی
typical
<adj.>
بافت معمولی
complemented
تعارفات معمولی
complementing
تعارفات معمولی
the a merchant
سوداگر معمولی
complements
تعارفات معمولی
undress
جامه معمولی
undresses
جامه معمولی
undressing
جامه معمولی
mulberries
توت معمولی
complement
تعارفات معمولی
general
کلی معمولی
meanest
پست معمولی
irregular
غیر معمولی
white mulatto
توت معمولی
everyday
معمولی مبتذل
charge hand
کارگر معمولی
mean
پست معمولی
mulberry
توت معمولی
meaner
پست معمولی
generals
معمولی و نه مخصوص
American bond
آجرچینی معمولی
general
معمولی و نه مخصوص
generals
کلی معمولی
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
conventional
جنگ افزارهای معمولی
normal charge
خرج معمولی توپ
normal magnetization curve
خم مغناطیس پذیری معمولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com