English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English Persian
back sight method روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
Other Matches
reciprocal روانه کردن متقابله
reciprocal laying روانه کردن متقابله توپها
reciprocal laying نشانه روی متقابله
reciprocate معامله متقابله کردن
reciprocates معامله متقابله کردن
reciprocated معامله متقابله کردن
reciprocal متقابله
reciprocal treatment معامله متقابله
counterenarge تهمت متقابله
counter charge تهمت متقابله
countercharge تهمت متقابله
reciprocation معامله متقابله
counter attack حمله متقابله
counter-attacks حمله متقابله
counter-attack حمله متقابله
counter approach استحکامات متقابله
counter attraction جاذبه متقابله
mutual متقابل یا متقابله
countered ضربت متقابله معامله به مثل
counter ضربت متقابله معامله به مثل
countering ضربت متقابله معامله به مثل
second strike اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
collimator وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
orientation روانه کردن
hale روانه کردن
lay روانه کردن
lays روانه کردن
send away روانه کردن
sending روانه کردن
sends روانه کردن
send روانه کردن
to pack off روانه کردن
dismiss روانه کردن
to give the mitten روانه کردن
kick out <idiom> روانه کردن
pack off روانه کردن
to give the sack روانه کردن
dispateh روانه کردن
to send away روانه کردن
to put a way childish روانه کردن
dismisses روانه کردن
dismissing روانه کردن
orientation روانه کردن دستگاهها
direct laying روانه کردن مستقیم
laying روانه کردن توپ
despatches روانه کردن فرستادن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
dispatches روانه کردن فرستادن
to send someone packing کسیرا روانه کردن
dispatched روانه کردن فرستادن
despatched روانه کردن فرستادن
dispatch روانه کردن فرستادن
despatching روانه کردن فرستادن
departing روانه شدن حرکت کردن
get off روانه کردن عقب رفتن از
departs روانه شدن حرکت کردن
orienting روانه کردن تطبیق دادن
depart روانه شدن حرکت کردن
orients روانه کردن تطبیق دادن
orient روانه کردن تطبیق دادن
indirect fire روانه کردن غیر مستقیم
relayed عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
let out <idiom> روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
layihg azimuth گرای روانه کردن لوله توپ
lays روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
lay روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
gun pointing data عناصر مربوط به روانه کردن توپ
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
directing اداره کردن روانه کردن وسایل
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sends ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
pip matching روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
launch روانه کردن مامور کردن
launches روانه کردن مامور کردن
launched روانه کردن مامور کردن
launching روانه کردن مامور کردن
pointer نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
direct fire هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
point نشانه روی کردن
sightings نشانه روی کردن
sighting نشانه روی کردن
mark نشانه کردن حریف
to present arms نشانه روی کردن
marks نشانه کردن حریف
registers کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
register کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
registering کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
streams روانه
streamed روانه
stream روانه
represented عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
minimise کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
represents عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
flinging روانه ساختن
flings روانه ساختن
goes روانه ساختن
to get the mitten روانه شدن
to get one's mittimus روانه شدن
go روانه ساختن
stream routing روند روانه
fling روانه ساختن
information flow روانه خبر
reshaping روانه کاری
launghing روانه سازی پرتاب
appel پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
continuously pointed fire اتش روانه شده مداوم
label 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
tabulation 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
electro optics وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
hooks روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
preset vector دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
symptomless بی نشانه
presages نشانه
emblematic نشانه
symptom نشانه
emblem نشانه
trace نشانه
indicative نشانه
token نشانه
marker نشانه
traces نشانه
symptoms نشانه
omens نشانه
bench mark نشانه
tokens نشانه
marks نشانه
markers نشانه
portents نشانه
portent نشانه
reminiscences نشانه
reminiscence نشانه
cue نشانه
presaging نشانه
mark نشانه
cursors نشانه گر
symbol نشانه
presaged نشانه
presage نشانه
traced نشانه
indications نشانه ها
icon نشانه
signalled نشانه
ikons نشانه
icons نشانه
signaled نشانه
cues نشانه
attribute نشانه
one address با یک نشانه
attributes نشانه
emblems نشانه
sacrament نشانه
sacraments نشانه
signal نشانه
attributing نشانه
cursor نشانه گر
omen نشانه
code نشانه قراردادی
sem نشانه شناسی
traffic signal نشانه روشن
aiming نشانه روی
typology نشانه شناسی
symptomatology نشانه شناسی
bench mark نشانه مبنا
targeted تیر نشانه
targets تیر نشانه
asterisk 1-نشانه گرافیکی
target تیر نشانه
asterisks 1-نشانه گرافیکی
indication اشعار نشانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com