Total search result: 201 (32 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
|
|
Other Matches |
|
slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
fixes |
که اندازه کلمه |
fix |
که اندازه کلمه |
data word size |
اندازه کلمه داده |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
paired registers |
دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند. |
search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
rulers |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
ruler |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
framework |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
frameworks |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
bottoming reamer |
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها |
oversize |
اندازه بزرگ |
larged sized |
اندازه بزرگ |
wordstar |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
biblical proportions |
به اندازه بسیار زیاد [بزرگ] |
super |
بسیار خوب بزرگ اندازه |
over housed |
ساکن در خانه بی اندازه بزرگ |
lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
angles |
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد |
angle |
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد |
enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
zahn cup |
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال |
If the cap fit,wear it. <proverb> |
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار). |
typefaces |
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود |
typeface |
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود |
capitalization |
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
analog |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
analogue |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
orifice meter |
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ |
analogues |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
I'm old enough to take care of myself. |
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم. |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
abac scale |
وسیله اندازه گیری زوایای با قوس بزرگ در سیستم مرکاتور |
wordperfect |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
microprocessor |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
microprocessors |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
gage |
اندازه گیر اندازه گرفتن |
gage |
اندازه وسیله اندازه گیری |
sizes |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
size |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
blocage |
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.] |
measure |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
phrase |
کلمه بندی کردن |
phrases |
کلمه بندی کردن |
phrased |
کلمه بندی کردن |
gauged |
اندازه اندازه گیر |
gauge |
اندازه اندازه گیر |
gauges |
اندازه اندازه گیر |
moment of momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
stream gaging |
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه |
angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
measuring converter |
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری |
justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
logs |
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز |
hyphens |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
log |
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز |
hyphen |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
phoneticism |
عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان |
size |
به اندازه کردن |
sizes |
به اندازه کردن |
superpurgation |
بی اندازه ازکار کردن |
to a agarment to the body |
جامهای را اندازه تن کردن |
gauge=gage |
اندازه کردن اشل |
vary infinitely |
بی اندازه تغییر کردن |
measure |
اندازه گیری کردن |
to take measures |
اندازه گیری کردن |
subsystem |
بخش کوچکتر سیستم بزرگ |
search |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
searches |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
searched |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
tetragraph |
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل |
searchingly |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
to fit |
برازاندن [اندازه کردن] جامه |
stack up |
جمع کردن اندازه گرفتن |
to set a |
اندازه گرفتن باطل کردن |
margins |
مشخص کردن اندازه و حاشیه |
margin |
مشخص کردن اندازه و حاشیه |
burdens |
بار کردن به اندازه فرفیت |
burden |
بار کردن به اندازه فرفیت |
transliterate |
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن |
label |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
labels |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
labeling |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
labelled |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
metre |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
metres |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
to fit a dress on somebody |
جامه ای را برای کسی اندازه کردن |
live up to one's income |
به اندازه درامد خود خرج کردن |
to set measures to anything |
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن |
meters |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
meter |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
to overexert |
خود را بیش از اندازه خسته کردن |
word star |
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic |
shoot |
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید |
shoots |
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید |
overwind |
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن |
minimise |
کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه |
meter |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
leave (let) well enough alone <idiom> |
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است |
metres |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
sizes |
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه |
meters |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
size |
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه |
metre |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
halving adjustment |
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر |
redliner |
خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد |
declinating station |
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف |
torsionmeter |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
batch |
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن |
batches |
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن |
parol |
کلمه |
MOT |
کلمه |
MOTs |
کلمه |
road sense |
کلمه |
worded |
کلمه |
word for word |
کلمه به کلمه |
verb |
کلمه |
exactly <adv.> |
کلمه به کلمه |
faithfully <adv.> |
کلمه به کلمه |
letter for letter <adv.> |
کلمه به کلمه |
to the letter <adv.> |
کلمه به کلمه |
verbatim <adv.> |
کلمه به کلمه |
word for word <adv.> |
کلمه به کلمه |
word |
کلمه |
verbs |
کلمه |
partitions |
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند |
partition |
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند |
wafer scale integration |
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند |
literatim |
کلمه بکلمه |
pass |
کلمه عبور |
letter perfect |
کلمه بکلمه |
passed |
کلمه عبور |
passes |
کلمه عبور |
reserved word |
کلمه محفوظ |
word length |
درازای کلمه |
qualifier |
کلمه توصیفی |
password |
کلمه رمز |
qualifiers |
کلمه توصیفی |
machine word |
کلمه ماشین |
full word |
کلمه کامل |
fullword |
تمام کلمه |
vocable |
کلمه صوتی |
passwords |
کلمه رمز |
full word |
تمام کلمه |
ghost word |
کلمه غیرمصطلح |
ablaut |
تصریف کلمه |
falderol |
کلمه بی معنی |
word length |
طول کلمه |
fallal |
کلمه بی معنی |
catchword |
کلمه راهنما |
half word |
نیم کلمه |
function word |
کلمه دستوری |
etymon |
ریشه کلمه |
synonym |
کلمه مترادف |
alphabetic word |
کلمه الفبایی |
adverbum |
کلمه بکلمه |
triliteral |
کلمه سه حرفی |