| Total search result: 201 (21 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
| slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
| fixes |
که اندازه کلمه |
| fix |
که اندازه کلمه |
| data word size |
اندازه کلمه داده |
| hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
| hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
| logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
| paired registers |
دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند. |
| search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
| rulers |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
| ruler |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
| worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
| least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
| prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
| prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
| statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
| worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
| augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
| augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
| augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
| augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
| markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
| to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
| framework |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
| frameworks |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
| ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| bottoming reamer |
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها |
| oversize |
اندازه بزرگ |
| larged sized |
اندازه بزرگ |
| wordstar |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC |
| hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
| synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
| synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
| syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
| syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
| biblical proportions |
به اندازه بسیار زیاد [بزرگ] |
| super |
بسیار خوب بزرگ اندازه |
| over housed |
ساکن در خانه بی اندازه بزرگ |
| lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
| angles |
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد |
| angle |
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد |
| enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
| keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
| softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| zahn cup |
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال |
| If the cap fit,wear it. <proverb> |
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار). |
| typefaces |
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود |
| typeface |
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود |
| capitalization |
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند |
| shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| analog |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
| analogue |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
| orifice meter |
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ |
| analogues |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
| I'm old enough to take care of myself. |
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم. |
| soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| abac scale |
وسیله اندازه گیری زوایای با قوس بزرگ در سیستم مرکاتور |
| wordperfect |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود |
| cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| microprocessor |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
| microprocessors |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
| gage |
اندازه گیر اندازه گرفتن |
| gage |
اندازه وسیله اندازه گیری |
| sizes |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
| size |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
blocage |
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.] |
| measure |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
| phrase |
کلمه بندی کردن |
| phrases |
کلمه بندی کردن |
| phrased |
کلمه بندی کردن |
| gauged |
اندازه اندازه گیر |
| gauge |
اندازه اندازه گیر |
| gauges |
اندازه اندازه گیر |
| moment of momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
| stream gaging |
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه |
| angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
| measuring converter |
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری |
| justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
| logs |
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز |
| hyphens |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
| log |
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز |
| hyphen |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
| phoneticism |
عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان |
| size |
به اندازه کردن |
| sizes |
به اندازه کردن |
| superpurgation |
بی اندازه ازکار کردن |
| to a agarment to the body |
جامهای را اندازه تن کردن |
| gauge=gage |
اندازه کردن اشل |
| vary infinitely |
بی اندازه تغییر کردن |
| measure |
اندازه گیری کردن |
| to take measures |
اندازه گیری کردن |
| subsystem |
بخش کوچکتر سیستم بزرگ |
| search |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
| searches |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
| searched |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
| tetragraph |
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل |
| searchingly |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
| to fit |
برازاندن [اندازه کردن] جامه |
| stack up |
جمع کردن اندازه گرفتن |
| to set a |
اندازه گرفتن باطل کردن |
| margins |
مشخص کردن اندازه و حاشیه |
| margin |
مشخص کردن اندازه و حاشیه |
| burdens |
بار کردن به اندازه فرفیت |
| burden |
بار کردن به اندازه فرفیت |
| transliterate |
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن |
| label |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
| labels |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
| labeling |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
| labelled |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
| metre |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
| metres |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
| to fit a dress on somebody |
جامه ای را برای کسی اندازه کردن |
| live up to one's income |
به اندازه درامد خود خرج کردن |
| to set measures to anything |
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن |
| meters |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
| meter |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
| to overexert |
خود را بیش از اندازه خسته کردن |
| word star |
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic |
| shoot |
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید |
| shoots |
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید |
| overwind |
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن |
| minimise |
کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه |
| meter |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
| leave (let) well enough alone <idiom> |
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است |
| metres |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
| sizes |
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه |
| meters |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
| size |
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه |
| metre |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
| text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| halving adjustment |
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر |
| redliner |
خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد |
| declinating station |
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف |
| torsionmeter |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
| batch |
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن |
| batches |
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن |
| parol |
کلمه |
| MOT |
کلمه |
| MOTs |
کلمه |
| road sense |
کلمه |
| worded |
کلمه |
| word for word |
کلمه به کلمه |
| verb |
کلمه |
| exactly <adv.> |
کلمه به کلمه |
| faithfully <adv.> |
کلمه به کلمه |
| letter for letter <adv.> |
کلمه به کلمه |
| to the letter <adv.> |
کلمه به کلمه |
| verbatim <adv.> |
کلمه به کلمه |
| word for word <adv.> |
کلمه به کلمه |
word |
کلمه |
| verbs |
کلمه |
| partitions |
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند |
| partition |
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند |
| wafer scale integration |
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند |
| literatim |
کلمه بکلمه |
| pass |
کلمه عبور |
| letter perfect |
کلمه بکلمه |
| passed |
کلمه عبور |
| passes |
کلمه عبور |
| reserved word |
کلمه محفوظ |
| word length |
درازای کلمه |
| qualifier |
کلمه توصیفی |
| password |
کلمه رمز |
| qualifiers |
کلمه توصیفی |
| machine word |
کلمه ماشین |
| full word |
کلمه کامل |
| fullword |
تمام کلمه |
| vocable |
کلمه صوتی |
| passwords |
کلمه رمز |
| full word |
تمام کلمه |
| ghost word |
کلمه غیرمصطلح |
| ablaut |
تصریف کلمه |
| falderol |
کلمه بی معنی |
| word length |
طول کلمه |
| fallal |
کلمه بی معنی |
| catchword |
کلمه راهنما |
| half word |
نیم کلمه |
| function word |
کلمه دستوری |
| etymon |
ریشه کلمه |
| synonym |
کلمه مترادف |
| alphabetic word |
کلمه الفبایی |
| adverbum |
کلمه بکلمه |
| triliteral |
کلمه سه حرفی |