English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (37 milliseconds)
English Persian
crash land سقوط کردن هواپیما
crash-land سقوط کردن هواپیما
crash-landed سقوط کردن هواپیما
crash-landing سقوط کردن هواپیما
crash-lands سقوط کردن هواپیما
crash سقوط کردن هواپیما
crashed سقوط کردن هواپیما
crashes سقوط کردن هواپیما
crashing سقوط کردن هواپیما
crashingly سقوط کردن هواپیما
Search result with all words
abort سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborted سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborting سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborts سقوط کردن موشک یا هواپیما
Other Matches
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
paradrag drop سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
abort سقوط کردن
aborts سقوط کردن
tailspin سقوط کردن
nosediving سقوط کردن
aborted سقوط کردن
nosedives سقوط کردن
nosedived سقوط کردن
aborting سقوط کردن
nosedive سقوط کردن
crashingly سقوط کردن
crashing سقوط کردن
fall سقوط کردن
wipe out سقوط کردن
lapse vi سقوط کردن
crashes سقوط کردن
crashed سقوط کردن
crash سقوط کردن
dropping قطره سقوط کردن کم کنید
drops قطره سقوط کردن کم کنید
falling of the womb سقوط کردن پائین افتادگی
dropped قطره سقوط کردن کم کنید
drop قطره سقوط کردن کم کنید
slumping یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumps یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slump یکباره فرو ریختن سقوط کردن
precipitating سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitates سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
collapsed متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapses متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapse متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsing متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
change over عوض کردن [هواپیما]
cocooning رنگ کردن هواپیما
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
take off برداشتن پرواز کردن هواپیما
turn off guidance راهنمای تاکسی کردن هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
airlift بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlifted بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlifting بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
picketing شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
airlifts بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
cocooning اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
wrecking لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
ramps محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
wreck لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
ramp محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
vector راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
vectors راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
bail out به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
crack-up سقوط
crashingly سقوط
dropped سقوط
elapses سقوط
downcome سقوط
elapsing سقوط
crashing سقوط
crashed سقوط
elapse سقوط
drop سقوط
crashes سقوط
falling سقوط
crash سقوط
dropping سقوط
fall سقوط
come down سقوط
collapses سقوط
nosedives سقوط
nosediving سقوط
collapse سقوط
collapsing سقوط
chute سقوط
low dwon سقوط
tailspin سقوط
collapsed سقوط
prolapse سقوط
nosedived سقوط
crack up سقوط
nosedive سقوط
chutes سقوط
prolapsus سقوط
downfall سقوط
drops سقوط
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
chutes ریزش با سقوط
drops افت سقوط
break down سقوط ناگهانی
arrests جلوگیری از سقوط
loss گریز سقوط
dropping افت سقوط
dropping چکه سقوط
drops چکه سقوط
drop چکه سقوط
gastroptosis سقوط معده
dropped افت سقوط
stumbling block سبب سقوط
drop افت سقوط
chute سقوط انحطاط
fall افت سقوط
arrested جلوگیری از سقوط
chute ریزش با سقوط
arrest جلوگیری از سقوط
falling سقوط کننده
chutes سقوط انحطاط
dropped چکه سقوط
lapse inconduct سقوط در رفتاروکردار
fall velocity سرعت سقوط
velocity of fall سرعت سقوط
termination of obligations سقوط تعهدات
prolapse of the uterus سقوط رحم
free fall سقوط ازاد
stumbling blocks سبب سقوط
discharge of an obligation سقوط تعهد
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
drop hammer چکش سقوط ازاد
plumper دروغ صرف سقوط
free type parachute چتر سقوط ازاد
proctoptosis سقوط روده راست
pash سقوط برف سنگین
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
high velocity drop بارریزی با سرعت سقوط زیاد
skid راه شکست مسیر سقوط
skidded راه شکست مسیر سقوط
prolapse of the uterus درامدگی سیبک سقوط زهدان
skids راه شکست مسیر سقوط
plunged سقوط سنگین فرو بردن
plunge سقوط سنگین فرو بردن
dropping ball viscosimeter گرانروی سنج با سقوط گلوله
skidding راه شکست مسیر سقوط
plunges سقوط سنگین فرو بردن
meteoric shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
meteor shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
dTbGcles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacle سقوط ناگهانی حکومت و غیره
lysis سقوط وزوال تدریجی مرض
muffing مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
late time زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
charging point محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
stump بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumping بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com