English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
falling سقوط کننده
Other Matches
paradrag drop سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
crashing سقوط
chutes سقوط
nosedive سقوط
dropped سقوط
crashingly سقوط
come down سقوط
tailspin سقوط
crash سقوط
low dwon سقوط
chute سقوط
crashed سقوط
prolapsus سقوط
prolapse سقوط
falling سقوط
fall سقوط
crashes سقوط
drop سقوط
dropping سقوط
nosediving سقوط
drops سقوط
collapse سقوط
collapsed سقوط
downcome سقوط
collapses سقوط
collapsing سقوط
nosedives سقوط
crack-up سقوط
elapse سقوط
elapses سقوط
downfall سقوط
crack up سقوط
elapsing سقوط
nosedived سقوط
fall سقوط کردن
chutes ریزش با سقوط
chutes سقوط انحطاط
fall velocity سرعت سقوط
stumbling block سبب سقوط
stumbling blocks سبب سقوط
prolapse of the uterus سقوط رحم
drops چکه سقوط
drops افت سقوط
discharge of an obligation سقوط تعهد
drop افت سقوط
dropped افت سقوط
tailspin سقوط کردن
dropping چکه سقوط
fall افت سقوط
dropping افت سقوط
nosediving سقوط کردن
termination of obligations سقوط تعهدات
crashes سقوط کردن
dropped چکه سقوط
crashing سقوط کردن
gastroptosis سقوط معده
wipe out سقوط کردن
drop چکه سقوط
crashingly سقوط کردن
nosedive سقوط کردن
break down سقوط ناگهانی
nosedived سقوط کردن
nosedives سقوط کردن
free fall سقوط ازاد
loss گریز سقوط
arrested جلوگیری از سقوط
aborting سقوط کردن
aborts سقوط کردن
arrests جلوگیری از سقوط
aborted سقوط کردن
abort سقوط کردن
chute سقوط انحطاط
velocity of fall سرعت سقوط
crash سقوط کردن
crashed سقوط کردن
lapse vi سقوط کردن
lapse inconduct سقوط در رفتاروکردار
chute ریزش با سقوط
arrest جلوگیری از سقوط
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
drop hammer چکش سقوط ازاد
pash سقوط برف سنگین
crashingly سقوط کردن هواپیما
crash سقوط کردن هواپیما
crashes سقوط کردن هواپیما
crashing سقوط کردن هواپیما
plumper دروغ صرف سقوط
free type parachute چتر سقوط ازاد
crash-landed سقوط کردن هواپیما
proctoptosis سقوط روده راست
crash-landing سقوط کردن هواپیما
crash-lands سقوط کردن هواپیما
crashed سقوط کردن هواپیما
crash land سقوط کردن هواپیما
crash-land سقوط کردن هواپیما
skidded راه شکست مسیر سقوط
high velocity drop بارریزی با سرعت سقوط زیاد
falling of the womb سقوط کردن پائین افتادگی
lysis سقوط وزوال تدریجی مرض
abort سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborted سقوط کردن موشک یا هواپیما
dropping ball viscosimeter گرانروی سنج با سقوط گلوله
dTbGcles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacle سقوط ناگهانی حکومت و غیره
skid راه شکست مسیر سقوط
skidding راه شکست مسیر سقوط
skids راه شکست مسیر سقوط
aborts سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborting سقوط کردن موشک یا هواپیما
prolapse of the uterus درامدگی سیبک سقوط زهدان
dropped قطره سقوط کردن کم کنید
plunged سقوط سنگین فرو بردن
meteoric shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
meteor shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
plunge سقوط سنگین فرو بردن
drop قطره سقوط کردن کم کنید
drops قطره سقوط کردن کم کنید
plunges سقوط سنگین فرو بردن
dropping قطره سقوط کردن کم کنید
slump یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumping یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumps یکباره فرو ریختن سقوط کردن
precipitating سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
precipitates سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
late time زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
gravity extraction بیرون ریختن یا پرتاب بار ازهواپیما با استفاده از سقوط ازاد
stumps بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumping بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
red out از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
gravity drop پرتاب بار یا بارریزی ازهواپیما با استفاده از نیروی سقوط ازاد
stumped بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stump بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
raker تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
Marxist طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
collapsing متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapse متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsed متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapses متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
toasters سرخ کننده برشته کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com