English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
Other Matches
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
parliamentary مصوب پارلمان دارای پارلمان فراکسیون
edlin در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
quiescent وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
resonance وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonances وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
devil's advocate کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocates کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
agents مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
responsible جوابگو
accountable جوابگو
responder جوابگو
executive power قوه مجریه
executive commission هیات مجریه
answer جوابگو شدن
answered جوابگو شدن
answering جوابگو شدن
answers جوابگو شدن
the executive قوه مجریه
executive قوه مجریه
e. power قوه مجریه
answerable ضامن جوابگو
executives قوه مجریه
executive council [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
respondents جوابگو واکنش دار
respondent جوابگو واکنش دار
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
brain washing مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
bolshevism مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
parliaments پارلمان
parliament پارلمان
membership of the parliament عضویت پارلمان
speaker of parliament رئیس پارلمان
Capitol عمارت پارلمان ایالتی
parliaments مجلس شورا پارلمان
parliament مجلس شورا پارلمان
lobbyist کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
hansard صورت جلسات رسمی پارلمان انگلیسی
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
bigben ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
roundheal عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
roundhead نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
on the other hand <idiom> درمقابل
cut it with a knife درمقابل
against درمقابل
alternatively <adv.> درمقابل
apart from that <adv.> درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> درمقابل
otherwise <adv.> درمقابل
by the same token <adv.> درمقابل
in contrast with درمقابل
in d. from درمقابل
on the other hand <adv.> درمقابل
on the other side <adv.> درمقابل
for درمقابل برله
gainst برعلیه درمقابل
against payment درمقابل وجه
vis-a-vis شخص روبرو درمقابل
vis a vis شخص روبرو درمقابل
shield حفافت کردن درمقابل
in security for یعنوان وثیقه درمقابل
to keep at bay دفاع کردن درمقابل
bay دفاع کردن درمقابل
brace درمقابل فشارمقاومت کردن
braced درمقابل فشارمقاومت کردن
baying دفاع کردن درمقابل
little frog in a big pond <idiom> قطرهای درمقابل دریا
bays دفاع کردن درمقابل
bayed دفاع کردن درمقابل
shields حفافت کردن درمقابل
to defend oneself [against] از خود دفاع کردن [درمقابل]
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
v مخفف versus به معنی درمقابل
To make a stand against injustice. درمقابل ستم ایستادگی کردن
To stand up to someone . To assert oneself. درمقابل کسی قد علم کردن
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
thermolabile بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
d/a acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
robustness قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
private decument درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
make-up آرایش [سازمانی یا سیستمی]
layout آرایش [سازمانی یا سیستمی]
design آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
packaging ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up ساخت [سازمانی یا سیستمی]
design ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make-up ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
layout ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
layout ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
design ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
indeterminate system سیستمی که وضعیت منط قی
multisystem network شبکه چند سیستمی
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
standalone سیستمی که مستقل کار میکند
monitor سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
batch سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
monitors سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
bifurcation سیستمی که در آن فقط دو نتیجه ممکن است
systems analysis سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
batches سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
monitored سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
ansi.sys فایل سیستمی مربوط به صفحه نمایش DOS
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
multilink system سیستمی که بیش از یک اتصال بین دو نقط ه دارد
mastered سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
fail سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
failed سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
masters سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
secure system سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
fails سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
backwards بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
thirds شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
random سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
priority سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priorities سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
dedicated برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
third شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
randomly سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
undertakings اعمال
exertions اعمال
acts اعمال
exercising a right اعمال حق
doings اعمال
applications اعمال
application اعمال
exercises اعمال
exercised اعمال
exercise اعمال
exercising اعمال
exertion اعمال
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
Dhrystone benchmark سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
VRML سیستمی که به سازندگان امکان ایجاد کلمات سه بعدی در صفحه وب میدهد
trade unionism سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
self- سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد
autos سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
auto سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
multi disk سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
synchronous سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
instantaneous readout سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
applicatory اعمال شدنی
takeover اعمال کنترل
exertion اعمال زور
exercising force اعمال زور
preventative actions اعمال بازدارنده
takeovers اعمال کنترل
hard labor اعمال شاقه
peonage اعمال شاقه
labourhardl اعمال شاقه
exertions اعمال زور
impressment اعمال زور
the galleys اعمال شاقه
imposes اعمال نفوذکردن
exert اعمال کردن
exerted اعمال کردن
exerting اعمال کردن
exerts اعمال کردن
applicative اعمال کردنی
applying اعمال کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com